بیوگــــرافی اقتصــــــاد دانــــان معــــــروف
جان مینارد کینز
دانشجویان دانشگاه آزاد قائمشهر
جان مینارد کینزدر۵ ژوئن ۱۸۸۳ درانگلستان متولد شد. خانواده وی ازطبقه متوسط جامعه محسوب میشدند. وی پس ازاتمام تحصیلات متوسطه به دانشگاه اتون راه یافت و از آنجا در سال ۱۹۰۲ به کالج سلطنتی کمبریج رفت. وی پس ازاتمام تحصیلات خود درکمبریج، دراداره هندوستان وزارت دفاع انگلستان بهعنوان کارمند جزء مشغول به کار شد. کینزدرسال ۱۹۰۹ به کمبریج بازگشت وبعنوان دانشیارارشد کالج کارش را شروع کرد ودرسال ۱۹۱۱ نیزسردبیری یک مجله اقتصادی را پذیرفت.
کینز، در زمان جنگ جهانی اول در خزانهداری انگلیس مشغول بهکاربود وپس از جنگ، ریاست هیات نمایندگی خزانهداری انگلیس درانجمن صلح پاریس رابرعهده داشت. درسال ۱۹۱۹ نماینده وزیردارایی درشورای عالی اقتصاد انگلستان شد؛ ولی خیلی زود از این سمت کنارهگیری نمود. چون توصیههای اودرمورد نحوه دریافت غرامت جنگی ازدولت آلمان مورد پذیرش مقامات انگلیسی واقع نشد. وی درسال ۱۹۲۵ با لیدیا لوپوکووا ازدواج کرد. لیدیا، یک بالرین روس بود وتحصیلات بسیار کمی داشت. اما به عقیده کینزاز روحی آزاد بهرهمند بود. کینز درسال ۱۹۳۶ کتاب نظریه عمومی اشتغال، بهره و پول را منتشرنمود که یکی ازتأثیرگذارترین کتابهای اقتصادی قرن بیستم محسوب میشود. کینزکه ازسال ۱۹۳۷ به بیماری قلبی مبتلا شده بود، در۲۰ آوریل ۱۹۴۶ درخانه روستایی خود درساسکس درتیلتون در گذشت. او پس از مرگ سوزانده شد وخاکسترش در بلندیهای منطقه به باد سپرده شد.
جان مینارد كینزدرابتدا دررشته ریاضیات تحصیل میكرد،وی به واسطه مطالعه آثار برتراند راسل وآلفرد نورث وایتهد، كاركردن برروی نظریه احتمالات راكنارگذاشت تا بتواند ایده های خود در باب اقتصاد را دنبال كند. وی یك مكتب اندیشه ای بنیاد نهاد كه اقتصاد كینزی نام گرفت.
معروف ترین آثار كینز عبارتند از “پیامدهای اقتصادی صلح” كه وی درآن، پیش بینی كرده بود كه میزان زیاد غرامت كه برای ژاپن وآلمان وضع شده، به بی ثباتی سیاسی منجر خواهد شد؛ و كتاب “نظریه عمومی اشتغال، بهره و پول”، كتاب اخیر علاوه بر پیامدهای اقتصادی، تاثیرات عظیم اجتماعی، سیاسی و ایدئولوژیك نیز بر جای گذاشته است.
پیش از کینز، تصور عمومی اقتصاددانان بر آن بود که چرخههای تجاری، عدم تعادلهایی هستند که در کوتاهمدت توسط مکانیزم بازار اصلاح میشوند و شرایط اشتغال کامل مجدداً احیا میشود. اما کینز معتقد بود که این چرخههای مخرب ممکن است در بلندمدت برگشتناپذیر باشند و لذا دولت میبایست برای رسیدن به اشتغال کامل در اقتصاد دخالت نماید.کینز برخلاف نظریات اقتصاد کلاسیک، منتقد رویکرد به اقتصاد آزاد و سپردن اقتصاد به نیروهای بازار بود. وی این نظریه را که جامعه در حالت تعادل به اشتغال کامل میرسد رد کرد و اعتقاد داشت که سطح اشتغال با میزان تولید و میزان تولید با میزان تقاضای موثر (یعنی میزان خرید کالاها و خدمات) ارتباط مستقیم دارد. بنابراین وی معتقد بود که برای کاهش بیکاری، دولت میبایست اشتغال ایجاد نماید؛ هرچند که این اشتغال غیرمولد باشد.
كینز در “نظریه عمومی” كه در سال های ركود اقتصادی دهه 1930 نگاشته شد، استدلال می كند كه ركود های اقتصادی، مشكلات كوتاه مدتی هستند كه از نبود تقاضا ناشی می شوند. وی یك راه حل ساده برای این مسئله پیشنهاد كرد: دولت باید از طریق هزینه های عمومی، میزان تقاضا را بیشتر كند. به محض اینكه اقتصاد به دوران رونق بازگشت، دولت می تواند از طریق افزایش مالیات و كاهش مخارج عمومی، كسری بودجه خود را جبران نماید.
اصل زیربنایی نظریه كینز، به حدكافی واضح است: مخارج دولتی باید نسبت معكوس با تجارت خصوصی داشته باشد. در مواقعی كه تجارت رونق می یابد، دولت باید كمتر خرج كند؛ و زمانی كه اقتصاد، كساد شود بر مخارج عمومی افزوده خواهد شد. ولی آنچه كه در نظریه كینز، رادیكال یه حساب می آید این اصل كلی است كه دولت برای كنترل تقاضا باید دراقتصاد مداخله نماید واین ایده بعنوان “س*ی*ا*س*ت مدیریت تقاضا” شناخته می شود.
نظریه كینز در آن زمان به عنوان پاسخی به این پیش بینی ماركس تلقی می شد كه چرخه رونق و ركود اقتصاد سرمایه داری درنهایت به سوسیالیسم منتهی خواهد شد. كینزنشان داد كه مداخله دولت چگونه میتواند به یك اقتصاد باثبات بازارآزاد منجر گردد. با این وجود منتقدین نظریه وی به بحث درباره ایده دخالت دولت در چرخه تجاری ادامه دادند. بحث های مذكور، به این ایده ضد لیبرال كه مشكلات اجتماعی باید توسط دولت حل شود، دامن زد؛ و درواقع اینكه دولت ازاین طریق باید به دانشگاهیان نشان دهد كه این مشكلات چگونه باید مرتفع شوند. هیچ چیز برای حامیان اقتصاد كلاسیك “لسه فر” آدام اسمیت وجان استوارت میل نمیتوانست نفرت انگیزترازاین باشد. طبق دیدگاه نظریات كلاسیك، اقتصاد زمانی به بهترین نحو عمل می كند كه كوچكترین دخالتی از سوی دولت انجام نگیرد. اسمیت و میل بر این باور بودند كه نظم طبیعی اقتصاد تا زمانی كه توسط دولت مختل نشود، به سوی رفاه حداكثری فرد و جامعه گرایش دارد. این گونه مجادله هنوز هم در س*ی*ا*س*ت، اقتصاد و فلسفه جریان دارد.
درسالهای بعدی وتا حدود دهه 1970 نظریات كینزدرانگلستان دنبال میشد. گرچه حامیان نظریه كینزبه نتایج عملی این مكتب اشاره میكردند، ولی منتقدین نیزدر پاسخ می گفتند كه ژاپن وآلمان یعنی دو قدرت اقتصادی پس ازجنگ جهانی دوم، ازاقتباس س*ی*ا*س*ت های كینزی خودداری كرده اند.
جان استوارت میل
جان مینارد کینزدر۵ ژوئن ۱۸۸۳ درانگلستان متولد شد. خانواده وی ازطبقه متوسط جامعه محسوب میشدند. وی پس ازاتمام تحصیلات متوسطه به دانشگاه اتون راه یافت و از آنجا در سال ۱۹۰۲ به کالج سلطنتی کمبریج رفت. وی پس ازاتمام تحصیلات خود درکمبریج، دراداره هندوستان وزارت دفاع انگلستان بهعنوان کارمند جزء مشغول به کار شد. کینزدرسال ۱۹۰۹ به کمبریج بازگشت وبعنوان دانشیارارشد کالج کارش را شروع کرد ودرسال ۱۹۱۱ نیزسردبیری یک مجله اقتصادی را پذیرفت.
کینز، در زمان جنگ جهانی اول در خزانهداری انگلیس مشغول بهکاربود وپس از جنگ، ریاست هیات نمایندگی خزانهداری انگلیس درانجمن صلح پاریس رابرعهده داشت. درسال ۱۹۱۹ نماینده وزیردارایی درشورای عالی اقتصاد انگلستان شد؛ ولی خیلی زود از این سمت کنارهگیری نمود. چون توصیههای اودرمورد نحوه دریافت غرامت جنگی ازدولت آلمان مورد پذیرش مقامات انگلیسی واقع نشد. وی درسال ۱۹۲۵ با لیدیا لوپوکووا ازدواج کرد. لیدیا، یک بالرین روس بود وتحصیلات بسیار کمی داشت. اما به عقیده کینزاز روحی آزاد بهرهمند بود. کینز درسال ۱۹۳۶ کتاب نظریه عمومی اشتغال، بهره و پول را منتشرنمود که یکی ازتأثیرگذارترین کتابهای اقتصادی قرن بیستم محسوب میشود. کینزکه ازسال ۱۹۳۷ به بیماری قلبی مبتلا شده بود، در۲۰ آوریل ۱۹۴۶ درخانه روستایی خود درساسکس درتیلتون در گذشت. او پس از مرگ سوزانده شد وخاکسترش در بلندیهای منطقه به باد سپرده شد.
جان مینارد كینزدرابتدا دررشته ریاضیات تحصیل میكرد،وی به واسطه مطالعه آثار برتراند راسل وآلفرد نورث وایتهد، كاركردن برروی نظریه احتمالات راكنارگذاشت تا بتواند ایده های خود در باب اقتصاد را دنبال كند. وی یك مكتب اندیشه ای بنیاد نهاد كه اقتصاد كینزی نام گرفت.
معروف ترین آثار كینز عبارتند از “پیامدهای اقتصادی صلح” كه وی درآن، پیش بینی كرده بود كه میزان زیاد غرامت كه برای ژاپن وآلمان وضع شده، به بی ثباتی سیاسی منجر خواهد شد؛ و كتاب “نظریه عمومی اشتغال، بهره و پول”، كتاب اخیر علاوه بر پیامدهای اقتصادی، تاثیرات عظیم اجتماعی، سیاسی و ایدئولوژیك نیز بر جای گذاشته است.
پیش از کینز، تصور عمومی اقتصاددانان بر آن بود که چرخههای تجاری، عدم تعادلهایی هستند که در کوتاهمدت توسط مکانیزم بازار اصلاح میشوند و شرایط اشتغال کامل مجدداً احیا میشود. اما کینز معتقد بود که این چرخههای مخرب ممکن است در بلندمدت برگشتناپذیر باشند و لذا دولت میبایست برای رسیدن به اشتغال کامل در اقتصاد دخالت نماید.کینز برخلاف نظریات اقتصاد کلاسیک، منتقد رویکرد به اقتصاد آزاد و سپردن اقتصاد به نیروهای بازار بود. وی این نظریه را که جامعه در حالت تعادل به اشتغال کامل میرسد رد کرد و اعتقاد داشت که سطح اشتغال با میزان تولید و میزان تولید با میزان تقاضای موثر (یعنی میزان خرید کالاها و خدمات) ارتباط مستقیم دارد. بنابراین وی معتقد بود که برای کاهش بیکاری، دولت میبایست اشتغال ایجاد نماید؛ هرچند که این اشتغال غیرمولد باشد.
كینز در “نظریه عمومی” كه در سال های ركود اقتصادی دهه 1930 نگاشته شد، استدلال می كند كه ركود های اقتصادی، مشكلات كوتاه مدتی هستند كه از نبود تقاضا ناشی می شوند. وی یك راه حل ساده برای این مسئله پیشنهاد كرد: دولت باید از طریق هزینه های عمومی، میزان تقاضا را بیشتر كند. به محض اینكه اقتصاد به دوران رونق بازگشت، دولت می تواند از طریق افزایش مالیات و كاهش مخارج عمومی، كسری بودجه خود را جبران نماید.
اصل زیربنایی نظریه كینز، به حدكافی واضح است: مخارج دولتی باید نسبت معكوس با تجارت خصوصی داشته باشد. در مواقعی كه تجارت رونق می یابد، دولت باید كمتر خرج كند؛ و زمانی كه اقتصاد، كساد شود بر مخارج عمومی افزوده خواهد شد. ولی آنچه كه در نظریه كینز، رادیكال یه حساب می آید این اصل كلی است كه دولت برای كنترل تقاضا باید دراقتصاد مداخله نماید واین ایده بعنوان “س*ی*ا*س*ت مدیریت تقاضا” شناخته می شود.
نظریه كینز در آن زمان به عنوان پاسخی به این پیش بینی ماركس تلقی می شد كه چرخه رونق و ركود اقتصاد سرمایه داری درنهایت به سوسیالیسم منتهی خواهد شد. كینزنشان داد كه مداخله دولت چگونه میتواند به یك اقتصاد باثبات بازارآزاد منجر گردد. با این وجود منتقدین نظریه وی به بحث درباره ایده دخالت دولت در چرخه تجاری ادامه دادند. بحث های مذكور، به این ایده ضد لیبرال كه مشكلات اجتماعی باید توسط دولت حل شود، دامن زد؛ و درواقع اینكه دولت ازاین طریق باید به دانشگاهیان نشان دهد كه این مشكلات چگونه باید مرتفع شوند. هیچ چیز برای حامیان اقتصاد كلاسیك “لسه فر” آدام اسمیت وجان استوارت میل نمیتوانست نفرت انگیزترازاین باشد. طبق دیدگاه نظریات كلاسیك، اقتصاد زمانی به بهترین نحو عمل می كند كه كوچكترین دخالتی از سوی دولت انجام نگیرد. اسمیت و میل بر این باور بودند كه نظم طبیعی اقتصاد تا زمانی كه توسط دولت مختل نشود، به سوی رفاه حداكثری فرد و جامعه گرایش دارد. این گونه مجادله هنوز هم در س*ی*ا*س*ت، اقتصاد و فلسفه جریان دارد.
درسالهای بعدی وتا حدود دهه 1970 نظریات كینزدرانگلستان دنبال میشد. گرچه حامیان نظریه كینزبه نتایج عملی این مكتب اشاره میكردند، ولی منتقدین نیزدر پاسخ می گفتند كه ژاپن وآلمان یعنی دو قدرت اقتصادی پس ازجنگ جهانی دوم، ازاقتباس س*ی*ا*س*ت های كینزی خودداری كرده اند.
جان استوارت میل
جان استوارت میل در سال ۱۸۰۶ درخانوادهای متوسط و شاید هم به لحاظ اقتصادی فقیر در لندن به دنیا آمد. پدرش جیمزمیل فرزند یک کفاش روستایی دراسکاتلند بود. جان استوارت میل ازسه سالگی آموختن زبان لاتین را آغازکرد. پدرش هیچگاه او را به مدرسه نفرستاد تا فرزندش را به شیوه خاص خودش بار بیاورد. افسانههای ازوپ نخستین کتابی بود که جان توانست به زبان یونانی بخواند.
وقتی جان هشت ساله شد، جرمی بنتام دراقدام سخاوتمندانهای دیگر خانه شماره یک خیابان کوئین اسکویرپلیس را دراختیارخانواده میل گذاشت. جان پیش از آنکه ۱۰ ساله شود، شش محاوره ازمحاورات افلاطون راخوانده بود تا برای آموختن منطق آماده شود؛ جان در۱۲سالگی علاوهبرمطالعه آثارکلاسیک یونان وحتی «ریطوریقا»ی ارسطو، جبر، هندسه و حساب دیفرانسیل هم آموخته بود. آموختن علم منطق در۱۲سالگی آغاز شد. آنهم با رسالههای لاتینی درباره منطق اسکولاستیک (مدرسی). جان درکتاب بیوگرافی ای که بعدها نگاشت براهمیت اینقسمت از آموزشش بسیار تاکید کرد. ۱۳ سالگی آغاز آموزش اقتصاد بود. جیمز دراین سال یک دوره کامل اقتصاد سیاسی را بهجان تدریس کرد و او را موظف کرد کتابهای آدام اسمیت و همچنین اثر تازه تالیف شده دیوید ریکاردو را با عنوان «اصول اقتصاد سیاسی و مالیات بندی» بخواند وخلاصه نویسی کند که جان درسال ۱۸۲۰ آنها را درقالب کتاب «اصول اولیه اقتصاد سیاسی» منتشرکرد. درهمین سال بود که به دعوت همان خانواده نوعدوست به فرانسه رفت تا یکسالی را درآنجا سرکند. زبان فرانسوی آموخت و شش ماهی هم در مون پلیه شیمی و ریاضیات خواند.
پس از بازگشت از فرانسه و پژوهش وتحقیق درباره انقلاب فرانسه، در زمستان سال ۱۸۲۱ «قانون رومی» را مطالعه کرد. همراه جان در این بخش از مطالعاتش جان آستین بود که شاید بتوان او را بهترین میراث داراندیشههای«فایدهگرایانه» جرمی بنتام دانست. درزمستان ۱۸۲۲جان ودوستان جوانش انجمنی تشکیل دادند که هر دوهفته یکبارتشکیل جلسه میداد وبه بحث وبررسی درباره موضوعات مختلف میپرداخت. آنها معیارتمام بحث هایشان را دراخلاق و س*ی*ا*س*ت «اصل فایده» گذاشته بودند.در سال ۱۸۲۳ جیمزمیل کاری برای جان درکمپانی هند بریتانیایی دست و پا کرد. ازهمانسال روزنامه نگاری راهم آغاز کرد. درسال ۱۸۲۴ هم جان به انتشار مقاله در «وست مینستر ریویو» پرداخت؛ نشریهای که جرمی بنتام یک سال قبلش راه اندازی کرده بود. نوشتههای آغازینش در«مورنینگ کرونیکل» منتشرشد. جان از سال ۱۸۲۵ سخنرانیهای عمومی اش را آغازکرد. بحث وجدلهای او با دیگران، منجربهشکلگیری یک انجمن بحث وجدل شد که تقریباً همه وقت جان را پر کرد. اوآخرین مقاله اش را دروست مینستر، دربهارسال ۱۸۲۸ نوشت؛ مقاله ای درباره انقلاب فرانسه. درسال ۱۸۳۰ میل باز هم به فرانسه رفت. اودرآنجا با انقلابیون انقلاب دوم فرانسه دیدارکرد وبا نوشتههای آگوست کنت وسن سیمون جامعه شناس فرانسوی نیزآشنا شد. درهمین ایام میل دست بکارنگارش پنج رساله شد که بعدها تحت عنوان «رسالههایی در باب برخی مسائل حل وفصل نشده اقتصاد سیاسی» منتشر شد. آشنایی او با هریت تیلور درسال ۱۸۳۰هم درتغییربرخی دیدگاههای سیاسی اش بی تأثیر نبود، تیلورهمان زنی بود که بعدها پس ازمرگ همسرش به عقد جان استوارت میل درآمد وتا آخرعمر با اوماند. اودرسلسله مقالاتی که با عنوان «روح زمانه» در سال۱۸۳۱ نگاشت کوشید تا دیدگاههای تازه اش در باب حکومت را مدون کند. حال جسمی پدرش درسال ۱۸۳۵ وخیم شد و درژوئن ۱۸۳۶ بود که جان استوارت میل بزرگترین معلم همه دورانهای زندگی اش را از دست داد.یک سال پس از مرگ پدر، جان تالیف کتاب نظام منطق را که پنج سال پیش به کناری نهاده بود، ازسرگرفت وآنرا در سال ۱۸۴۰ به پایان برد. البته مطابق روال همیشگی اش درسال ۱۸۴۱ آنرا بازنویسی کرد واندیشههای منطقی اش را درقالب ردیهای بر«فلسفه علوم استقرایی» ویول که تازه منتشرشده بود، عرضه کرد.میل اما هنوز به مهمترین موضوعات زندگی اش نپرداخته بود. علاقه او بهنظریه پردازی سیاسی در سال ۱۸۴۷ اوج گرفت. دغدغه میل درباره وضعیت اسف بارزندگی مردمان آن دوران را میتوان درجای جای آثارش بازیافت. درسال ۱۸۴۸ کتاب «اصول اقتصاد سیاسی» منتشرشد. در سال ۱۸۵۱ میل با هریت تیلورازدواج کرد. او کتباً به همسرش قول داد که همانند قبل برای انجام هرکاری آزاد باشد، اختیار اموالش را داشته باشد و نیمی از درآمد کتابهای میل هم ازآن اوباشد. اینکارمیل به معنای زیرپا گذاشتن قانونهای نوشته ونانوشته بریتانیایی درنسبت میان مردان و زنان بود. میل درسال ۱۸۵۴ نگارش رساله مختصرآزادی راآغاز کرد که بعدها و درسال ۱۸۵۹ بصورت کتابی مستقل منتشر شد. درسال ۱۸۶۱ هم «فایدهگرایی» منتشرشد که یکی ازمهمترین آثارمیل وبازپرداخت دین اش به پدروعمو بنتام بود. کار بعدی میل انتشارجزوه «اندیشههایی درباب اصلاحات پارلمانی» بود. درسالهای بعد اوکتاب «بررسی فلسفه سر ویلیام همیلتن» مشهودگرا را نگاشت ومجموعه مقالاتش درمعرفی آگوست کنت را درکتاب «آگوست کنت و پوزیتیویسم» منتشر کرد. شهرت جان استوارت میل بیشتر از آن شده بود که بتواند ازتبعاتش برکنار بماند. درسال ۱۸۶۵ مردم ازمیل خواستند تا کاندیدای نمایندگی درمجلس عوام شود. حضورمیل در مجلس تأثیرفراوانی برتصویب «لایحه اصلاحات» داشت. درسال ۱۸۶۸ پارلمان منحل شد ومیل هم به زندگی خصوصی اش برگشت و بیشتراوقاتش را درفرانسه و در جوارگورهمسر و معشوقش گذراند.
درهشتم ماه مه سال، ۱۸۷۳ جان استوارت میل به دنبال یک حمله ناگهانی قلبی در آوینیون درگذشت. او را درگورستان محقر سن وران ودرکنار گورهریت به خاک سپردند.
جان استوارت میل دراواخرعمرش دست بکارنگارش کتاب اتوبیوگرافی اش شده بود که به زعم بسیاری ادیبان ازمهمترین آثار دوره ویکتوریایی بهشمار میرود. این کتاب چند ماهی پس از مرگ میل منتشرشد.
آخرین جملهای که هنگام مرگ ازدهان میل خارج شد این بود:«می دانید که کارم را کردهام.» مشهورترین گفته جان استوارت میل درمورد خدااینست ,« بزرگترین احترام به خداوند اینست که بگوییم چیزی نمیدانیم. »
میلتون فریدمن
میلتون فریدمن در 13 جولای سال ۱۹۱۲ میلادی دربروکلین نیویورک متولد شد. وی که درخانوادهای فقیر، یهودی مذهب و با ریشه مجارستانی – اتریشی بدنیا آمده بود، تحصیلات آکادمیک خود را دردانشگاه راجرتز نیوجرسی شروع کرد، فوق لیسانس خود را ازدانشگاه شیکاگو گرفت ودرسال ۱۹۴۶ موفق به دریافت مدرک دکترای اقتصاد از دانشگاه کلمبیا شد. وی سپس روانه دانشگاه شیکاگو شد ودرآنجا بمدت سی سال به فعالیتهای علمی ودانشگاهی پرداخت. فریدمن درآنجا کانون فکری راایجاد کرد که بعدها چندین نفرازاعضای آن برنده جایزه اقتصاد نوبل شدند واین کانون فکری به «مکتب اقتصادی شیکاگو» معروف شد.
وی علاوه برکارهای اجرایی خود درزمان بازنشستگی ازدانشگاه شیکاگو، بعنوان محقق درموسسه " هور" اززیرمجموعه های دانشگاه استنفورد مشغول به تحقیق و بررسی های اقتصادی بود. زندگینامه اوتوسط همسرش، خانم رز فریدمن درسال 1998 با عنوان دو آدم خوشبخت به چاپ رسیده است.
فریدمن درسال ۱۹۶۲ کتاب" سرمایهداری و آزادی" رامنتشرکرد، که به نوعی مهمترین کتاب وی است و درآن ازهرچه کمترشدن نقش دولت دربازارآزاد، برای ایجاد آزادی سیاسی واجتماعی دفاع کرد ونقش اقتصاد سرمایه داری درجامعه آزاد را مورد بحث قرار داد. این کتاب دربیش از 500 هزار نسخه به چاپ رسیده و به 18 زبان ترجمه شده است.
اوهمچنین دریکسری برنامه تلویزیونی با نام آزادی انتخاب(Free to Choose) حضوریافت ودرمورد اینکه چگونه بازارهای آزاد کارمیکنند ودرنهایت موجبات آزادیهای سیاسی واجتماعی را فراهم میآورند به توضیح پرداخت.
با استفاده ازهمین برنامه تلویزیونی، او کتاب «آزادی انتخاب» را با همکاری همسرش «رز فریدمن» تألیف کرد،
همچنین نوشته های اودرنیوزویک (NewsWeek) بشدت مورد استقبال واقع می شد. وی رئیس اسبــق انجـمن اقتصـــــاددانان آمریـــکا، انجـــمن اقتصــــاددانان غـــرب و انجمن " مونت پلرین" بود و درجامعه فلسفی آمریکا وآکادمی ملی علوم این کشور عضویت داشت.
گذشته ازکارهای آکادمیک فریدمن، درحوزه اجرایی او مشاورنیکسون، رییس جمهورامریکا بود وهمچنین درزمان تصدی ریاست جمهوری ریگان، مشاور اقتصادی وی شد. اما برترین افتخارمیلتون فریدمن درسال ۱۹۷۶ بود که اوبه دریافت جایزه نوبل اقتصاد نائل شد. این جایزه به پاس مطالعات او درزمینهٔ تحلیل مصرف، تاریخ ونظریهٔ عرضهٔ پول وهمچنین نمایش پیچیدگیهای س*ی*ا*س*تهای ثبات اقتصادی به اواهدا شد.
نظریات فریدمن:
فریدمن، نشان داد برای کنترل تورم وجلوگیری ازافزایش هزینه تولید منجربه رکود، متغیرهای پولی وحجم نقدینگی باید متناسب با نرخ رشد اقتصادی تنظیم شود.
فریدمن همچنین نشان داد که که مصرف تابعی ازدرآمد است وشهروندان براساس پیشبینی درازمدت درآمد خود، رفتارهای مصرفی خود را تنظیم میکنند. بنابراین تغییرات مقطعی دردرآمد، اثرفوری وجدی بررفتارمصرفی آنها ندارد. فریدمن در کتاب 1957 خود به نام" نظریه تابع مصرف " به این موضوع پرداخت که بهترین روش برای پس اندازوخرج کردن روش کینز یعنی توسل به نظریه پردازی روانشناسانه نیست که افراد وخانوارها انتظارات مصرف خود را براساس میزان درآمد خود تطبیق میدهند، بلکه بهترین روش اینست که افراد را اینگونه فرض کنیم، که درمورد اینکه ثروت خود را درطول زندگی خود چگونه هزینه کنند وبمصرف رسانند، تصمیمات عقلایی اتخاذ می کنند پس مصرف سالانه مردم تابعی است از درآمدهای مورد انتظارآنان درطول زندگی.
دیگرتحقیقی که باردیگرنام میلتون فریدمن را برسرزبانها انداخت، مربوط به رابطه بین بیکاری وتورم بود، فیلیپس اقتصاددان نیوزلندی نشان داده بود که یک همبستگی تاریخی میان بیکاری وتورم وجود دارد بطوریکه دربرهه های زمانی گوناگون، هرگاه تورم بالاتررفته، بیکاری کاهش نشان داده است و بالعکس. کم کم این رابطه در ذهن اقتصاددانان جای گرفت و بنابراین انتظارمیرفت درهنگام اوج بیکاری دولت با ابزارمصنوعی اقدام به افزایش تورم کند، و بنابرتجزیه وتحلیلهای بدست آمده از منحنی فیلیپس دولت ناگزیرازانتخاب یک گزینه می شود: بیکاری یا تورم بیشتر.
در سال 1967 فریدمن نظریات سال 1958 فیلیپس را به نقد گذاشت و بیان کرد حتی در صورت اثبات چنین رابطه ای، اثرات آن تنها درکوتاه مدت خواهد بود واگردولت اقدام به افزایش تورم کند دربلندمدت بیکاری کاهش نخواهد یافت، حتی اگر تورم در همان میزان بماند یا حتی بالاتر رود.
مانیتاریسم فریدمن
به نظرفریدمن، مهمترین عامل ایجاد تورم، رشد سریعترحجم پول نسبت بمقدارواقعی تولید کالاها و خدمات است، یعنی ازدیدگاه اورابطهی نزدیک وپایداری بین تورم و حجم پول وجود دارد و بهمین دلیل باید پدیدهی تورم را با کنترل مقدار پولی که وارد اقتصاد میشود نظارت کرد. وی برطبق این نظریه معتقد بود که دورههای رکودی در اقتصاد سرمایهداری به واسطه انقباضهای پولی به وجود میآید. راهحل فریدمن برای مشکلات تورمی ونوسانات کوتاه مدت دراشتغال وتولید ناخالص ملی واقعی، همان قانون عرضه پول است. بنابراین هرچند پول دربلندمدت خنثی است، اما بانک مرکزی برای جلوگیری ازرکودها میبایست رشد نقدینگی را به میزان رشد اقتصادی افزایش دهد. نظریکه امروز ازسوی بانکهای مرکزی درسرتاسردنیا پذیرفته شده است. او با ایده استفاده از س*ی*ا*س*ت مالی (Fiscal Policy) بعنوان ابزاری برای مدیریت تقاضا مخالف بود.
وی همراه با آنا شوارتز در سال 1963 کتاب تاریخ پولی ایالات متحده را منتشر کرد. دراین کتاب اووشوارتز نقش عرضهی پول و فعالیت اقتصادی رادرتاریخ ایالات متحده آمریکا نقد وبررسی که در نتیجه آن اهمیت نوسانات عرضهی پول دربروز نوسانات اقتصادی رااستنتاج کردند. براساس کتاب فریدمن وشوارتز س*ی*ا*س*ت های مربوط به کنترل عرضهی پول نسبت به س*ی*ا*س*تهای مالی و س*ی*ا*س*تهای مربوط به بودجهی دولتی و نرخ سرمایهگذاری در تعیین مصرف و تولید اولویت مییابد. فریدمن براین باور بود که تاثیرکوتاهمدت تغییردر عرضهی پول عمدتاً برروی تولید است اما تاثیر بلندمدت آن عمدتاً روی سطح قیمتهاست. در 1980 (م) نیزفریدمن همراه با شوارتز، کتاب" روندهای پولی در ایالاتمتحده و بریتانیا "رابه رشته تحریر درآورد و بازهمان نتایج را با استدلالاتی بیشتربه اثبات رساند.
دیدگاه سیاسی فریدمن
فریدمن اقتصاددانی درگیربا س*ی*ا*س*ت بود. دیدگاه سیاسی فریدمن، که بگفته خود او، لیبرال کلاسیک است، مبتنی برمزیتهای اقتصاد بازوبازارآزاد ومخالفت با دخالت دولت دربخش اقتصادیست. این دیدگاه، طرزفکرمحافظهکاران وآزادیخواهان امریکایی را نشان می داد.
گفتیم که فریدمن دربرنامه های تلویزیونی خود نیزگفته بود که اگر سرمایهداری یا کاپیتالیسم، ویا آزادی اقتصادی، به کشوهایی که توسط دولتهای تمامیتخواه اداره میشود ارائه شود، به تبع آزادی اقتصادی، آزادی سیاسی نیزازراه خواهد رسید.
او همچنین درکتاب خود با نام "سرمایه داری وآزادی" ازبحداقل رساندن نقش دولت دربازارآزاد دفاع کرده، تاجامعه بتواند به آزادی های سیاسی واجتماعی دست یابد.
فریدمن به آزادی نه تنها درحوزه اقتصاد، بلکه درتمام حوزههای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی معتقد بود.
ازدیگراندیشه های سیاسی برجسته فریدمن، نظریه "ملاحظه سیاسی و ملاحظه اقتصادی" است که تقابل یکسانی را دربرابردوعامل س*ی*ا*س*ت واقتصاد در نظرمی گرفت (برخلاف برخی اقتصاددانها که دربرابرملاحظات سیاسی انعطاف کمتری ازخود نشان میدهند) واین مساله او را بعنوان محبوبترین اقتصاددان نزد س*ی*ا*س*تمداران تبدیل کرده بود
تاثیرات اندیشههای فریدمن
نظرات او درمورد س*ی*ا*س*تهای عرضهٔ پول (هماهنگی عرضه پول با نرخ رشد اقتصادی)، مالیات (اخذ مالیات کم واینکه س*ی*ا*س*تهای پولی بسیار موثرتراز س*ی*ا*س*تهای مالی است) و خصوصیسازی (کوتاه کردن دست دولت ازاقتصاد)، س*ی*ا*س*تهای بسیاری از دولتهای دنیا راتحت تأثیرقرار داد. مخصوصا درزمان رونالد ریگان در امریکا و مارگارت تاچر درانگلستان، از ایدههای اقتصادی او بسیاراستفاده شد. همچنین درسال 1975 فریدمن به کنفرانسی در شیلی رفت وزمینه را برای برنامههایی که گروه موسوم به «بچههای شیکاگو» در شیلی طراحی کرده بودند هموارساخت. ملاقات فریدمن با پینوشه ومقامات ارشد دولت نظامی که عامل کشتارچندین هزارنفردرشیلی بودند، باعث شد بسیاری از روشنفکران وچپگرایان برفریدمن بتازند.
جوایز:
مدال جان بیتس کلارک در 1951
نوبل اقتصاد در 1976
نشان ملی علوم در 1988
مدال آزادی، نشان ویژه ریاست جمهوری در 1988
و سرانجام 29 ژانویه سال 2007 به نام روز میلتون فریدمن نام گذاری شد.
فریدمن جوایزمختلفی ازسوی دانشگاههایی ازآمریکا، ژاپن وگواتمالا وجایزه ویژه دولت ژاپن را درسال 1986 دریافت کرد. اوتأثیرفراوانی بررشتههای اقتصاد کلان، اقتصاد خرد، تاریخ اقتصاد وآمارگذاشت. مثلا درزمینه آمار، مبدع آزمون فریدمن بود.
فرید من، قهرمان بازارهای آزاد، سرانجام در 16 نوامبر 2006 در سن 94 سالگی درگذشت.
کارل مارکس
كارل ماركس درسال 1818 درشهرتری یر ازشهرهاي پروس، كناررودخانه راين، در خانوادههاي مرفه، تحصيلكرده، ولي نه انقلابي به دنيا آمد، پدرش يك قاضي يهودي بود كه در1824 بمذهب پروتستان گرويد. ماركس تا پايان دوره دبيرستان درتری یر به سربرد سپس به ترتيب به دانشگاههاي بن و برلين رفت و به مطالعه درعلوم حقوقي و عمدتاً تاريخ و فلسفه پرداخت. در23 سالگي دكتراي فلسفه گرفت. درآنزمان در برلين يك ايده آليست هگلي بود جزء انجمن "هگليهاي چپ" به پرچمداري برونو بوئركه فعاليت آنها متمركز بود بر: "استنتاجهاي انقلابي و آته آليستي از فسلفه هگل".
ماركس در بدوامربقصد اخذ مقام پروفسوري بمنظورتدريس دردانشگاه عازم بن شد، ولي ازآنجا كه دولت دو فيلسوف مطرح آنزمان، يعني لودويك فوير باخ را از دانشگاه اخراج و برونو بائر را ممنوع التدريس كرده بود، از فكركارآكادميك دست كشيد ودر سمت مقالهنويس با عدهاي ازراديكالهاي بورژوازي منطقه راين كه با انجمن در تماس بودند، در اول ژانويه 1842، دركلن، اولين شماره نشريه مخالفي را به نام "راينيش تسايتونگ" منتشر ساختند. اكتبرهمانسال ماركس سردبير نشريه شد و گرايش دموكراتيك –انقلابي نشريه رو به فزوني گذاشت ودولت هم كه ديد حتي با اعمال سانسورنشريه از پا نميافتند، به رغم استعفاي ماركس ازسمت سردبيري روزنامه، انتشار آن را در مارس 1843 متوقف كرد. آنچه دراين راستا دولت را شديداً به خشم آورده بود، مقالهاي بود دررابطه با اوضاع دهقانان توليد كننده شراب دردوره موسل به قلم ماركس.
تجربه كوتاه كارروزنامه نگاري به ماركس ياد داد كه به اندازه كافي با اقتصاد سياسي آشنايي ندارد، لذا دراين خصوص به مطالعه، تحقيق و بررسي پرداخت كه تا پايان عمرش ادامه داشت.
درپائيزسال 1843 ماركس بمنظورچاپ يك مجله راديكال درخارج بهمراهي آرنولد روژه (ازجمله هگليهاي چپي كه 6-5 سال سابقه زنداني سياسي داشت وازسال 1848 به بعد يك تبعيدي سياسي شد) به پاريس رفت، اما صرفاً يك شماره ازمجله مورد نظر به نام "سالنامههاي آلماني – فرانسوي" منتشرشد. علت عدم انتشاردر مرحله اول مشكلات پخش مخفي آن درآلمان ودروهله دوم اختلاف نظربا آرنولدروژه بود. نگاهي بمقالات مندرج دراين مجله روشن ميسازد كه ماركس درهمانموقع هم يك انقلابي مدافع "انتقاد بيرحمانه ازهرچيز موجود" و بالاخص "انتقاد بوسيله اسلحه" بود و به مردم و كارگران اتكا داشت.
درسال 1844 با فردريك انگلس كه براي چند روزبه پاريس آمده بود آشنا شد و ازآن پس، دوستي ديرينهاي بين آن دو بوجود آمد كه تا پايان زندگي ماركس ادامه داشت.
آن دو با دامن زدن به يك مبارزه حاد عليه بينشهاي مختلف سوسياليسم خرده بورژوايي كه اوج آن برخورد با اصول عقايد پرودون دركتاب "فقر فلسفه" توسط ماركس بود به تدوين تئوري وتاكتيكهاي سوسياليسم پرولتري پرداختند.
درسال 1845، پيرودرخواست موكد دولت پروس، ماركس بعنوان يك انقلابي خطرناك ازپاريس تبعيد شد و به بروكسل رفت. درسال 1847 بهمراه انگلس عضو انجمن مخفياي بنام "اتحاديه كمونيستها" شدند.دراولين كنگره اتحاديه درهمان سال موظف شدند "مانيفست حزب كمونيست" را تهيه وتنظيم نمايند، كه درسال 1848 منتشرشد.
شعلهور شدن آتش انقلاب بورژوايي فرانسه در فوريه 1848، ماركس ازبلژيك
تبعيد و مجدداً به پاريس رفت واز آنجا كه انقلاب بورژوايي درآلمان واتريش درمارس 1848 شروع شد، عازم كلن شد ومجدداً سردبيري نشريه
"نيوراينيش تسايتونگ" را بعهده گرفت (از 1 ژوئن 1848 لغايت 19 مه 1849)هرچند انقلاب شكست خورد، ولي تئوريهاي ماركس وانگلس دردوره پرآشوب سالهاي 49-1848 به طور اعجابانگيزي مهرتائيد خوردند.
ضد انقلابيون فاتح، ماركس را دادگاهي واو را ازآلمان اخراج كردند. ماركس
نيز ابتدا به پاريس رفت اما دوباره پس ازتظاهرات مردمي13 ژوئن 1849
مجدداً از پاريس اخراج و تا پايان عمرش در لندن ماندگارشد.
دراين دوره فقربرتبعيد افزوده شد واگر كمكهاي مالي وبيدريغ انگلس
نبود حال نه از كتب ارزشمندي چون "درباره نقد اقتصاد سياسي" (1859) و
"سرمايه"(1876) اثري بود ونه ازوجود صدها كتاب و مقاله برجسته عليه طيف
وسيع انديشههاي غيرو ضدسوسياليسم پرولتري. احياي تدريجي جنبشهاي دموكراتيك دردهه 50 و 60 ماركس را دوباره به
فعاليت عملي كشاند، كه حاصل آن تشكيل انترناسيونال اول (28 سپتامبر 1864)
در لندن بود. ماركس قلب و روح اين انجمن ونويسنده اول خطابيه انجمن وتعداد بيشماري قطعنامهها، اعلاميهها وبيانيهها بود. كوشش وتلاش پيگيرو
خستگيناپذيردرجهت فعاليت مشترك با اشكال مختلف سوسياليستهاي
غيرپرولتري و مجادلات طولاني با ديدگاههاي آنها به ماركس اين فرصت را داد
كه تاكتيكهاي مبارزهاي پرولتري را مورد نقد وبررسي قراردهد و به دنبال
سقوط كمون پاريس (1871) اثرمشهورش را به نام "جنگ داخلي در فرانسه" (1871)
منتشركند.
برغم انشعاب با كونين ازانترناسيونال وانتقال "شوراي عمومي
انترناسيونال" به نيويورك، انترناسيونال اول نقش تاريخي وجايگاه خود را
بعنوان چراغ راهنماي جنبشهاي كارگري درجهان بدست آورد وراه را براي
يكدوره رشد عظيمتر جنبشهاي كارگري درتمام جهان هموارساخت ومنجر بشكل گيري احزاب تودهاي سوسياليست طبقه كارگردركشورهاي جداگانه شد
ولي كارمداوم وطاقت فرسا در انترناسيونال و نيزكارپيگيرانهتر تئوريك
دربازسازي اقتصاد سياسي وتكميل "سرمايه" از سويي واز دست دادن همسر(در1881) و دخترش (در 1883) ازسوي ديگر، زندگي ماركس را – كه دائماً با انواع
بيماريها دست و پنجه نرم ميكرد - بسيارسخت و دشواركرده بود، و درنهايت: "بعدازظهر آفتابيمارس 1883 پس از صرف ناهار مختصري همراه با سس
خردل محبوباش، به عادت هر روزه، روي صندلي راحتي لم داد، كمي كتاب خواند،
بخواب رفت وازاين خواب ديگر بيدارنشد. آرام و بيصدا از دنيا رفت و
او كسي بود كه آرامس و سكوت را ازسده بيستم گرفت. و ظاهراً هزاره سوم
ميلادي را به حال خود رها نميسازد.
بیوگرافی پل ساموئلسون
بیوگرافی پل ساموئلسون
(۱۵ مه ۱۹۱۵ - ۱۳ دسامبر ۲۰۰۹) اقتصاددان اهل ایالات متحده آمریکا و نخستین آمریکایی برنده نوبل اقتصاد (۱۹۷۰) بود.
کتاب علم اقتصاد وی پراستفادهترین کتاب درسی دانشگاهی در تاریخ جهان بوده است. اول بار در ۱۹۴۸ منتشر شد، به ۲۲ زبان ترجمه شد، وفروش بیش از ۵۰۰۰۰ نسخه ازآن دریک سال، نویسنده اش را ثروتمندترین اقتصاددان پس از ریکاردو کرد. ساموئلسون، دایی لارنس سامرز، اقتصاددانان مشهورجریان اصلی بود وبرندگان نوبلی همچون رابرت سولو، پل کروگمن، جرج آکرلف، رابرت انگل سوم، رابرت سی. مرتون، لارنس کلاین، فرانکو مودگیلیانی و جوزف استیگلیتزرا متاثرکرد و به آنان مشاوره داد .
رابرت ام. سولو برنده نوبل وهمکارساموئلسون در ام.آی.تی اظهارمی دارد که وقتی اقتصاددانان "با برگه ای ازکاغذ برای محاسبه وتحلیل چیزی نشسته اند، باید اذعان کردهیجکس درگردآوری ابزارهای مورداستفاده وایدههای بکاررفته ایشان مهمتراز پل ساموئلسون نبوده است"
پل کروگمن، بهترین و درخشانترین دانشجو و ستایشگرش نوشته است: " بیان همه عظمت ساموئلسون دشوار است . بیشتر اقتصاددانان واله آنند که بتوانند حتی برای یک مرتبه مقاله ای بدعت گذار بنویسند که از اساس شیوه تفکر مردم را درباره برخی موضوعات تغییردهد. ساموئلسون چندین مرتبه نوشت: ازتجارت بین الملل تا فایننس تا تئوری رشد تا سفته بازی تا رفاه، تقریباً همه چیز، پایه بسیاری ازچیزهایی که ما می دانیم یک مقاله کلیدی ازساموئلسون است که برنامه کاری نسلی ازدانش پژوهان را تنطیم کرده است"
پل ساموئلسون به خزانه داری، هیئت مدیره فدرال رزرو، دایره بودجه وشورای مشاوران اقتصادی ریاست جمهوری مشاوره می داد. ازساموئلسون خواسته شد تا رئیس شورای مشاوران اقتصادی کندی، جانسون وکارترباشد. اونپذیرفت، ودراصل، هیج منصب دولتی را بدست نگرفت زیراهمچنانکه خودش اظهارمیداشت، نمی خواست خود رادرموقعیتی قراردهد که نتواند آنچه را که باور دارد را بگویدوبنویسد.