بحث آزاد: دربارۀ کارکرد Bitcoin
در بحثی فیسبوکی بر سر «بیتکوین به عنوان یکی از ارزهای سرمایهداری»، مباحثهای در گرفت که عیناً در اینجا آوردهشدهاست:
منتقد:
«بیت کوین به عنوان کالایی برای داد و ستد خلق نشده بلکه به عنوان کالایی به منظور حفظ ارزش به وجود آمدهاست و از این نظر شباهت زیادی به طلا دارد. در واقع این ارزش بیت کوین نیست که دارد بالا میرود بلکه ارزش پولهای دولتی است که دارد پایین می آید. دولتها بعد از کنار گذاشتن سیستم ارز پایه طلا, عملا حجم های زیادی از ارز را بدون پشتوانه وارد بازار کردند. بیت کوین به عنوان ارزی که تعداد آن محدود است نه کاهش ارزش دارد نه افزایش ارزش. ارزش آن ثابت است. بیت کوین واکنشی لیبرالی بود به اقتصادی که دولت در ان نقش مداخله گر ایفا میکند. مخالفت دولتها با بیت کوین به ویژه دولتهایی که در اقتصاد نقش زیادی دارند مانند دولت چین را از همین منظر میتوان توضیح داد.
بیت کوین پول نیست. یعنی به منظور داد و ستد به کار نمیرود. چیزی است مثل جواهر یا الماس یا طلا. به عنوان محصولی به کار میرود که ماندگاری بالایی دارد و به دلیل پایین بودن نرخ استخراج ارزش نسبتا ثابتی- نزدیک به هفت هزار دلار- دارد. فایده ای که جواهرات دارد این است که فرد صاحب آن اطمینان خاطر دارد که ارزش ثروتش کاهش پیدا نمیکند چون این جواهرات ماندگاری بالایی دارند و فاسد نمیشوند و غیره. بیتکوین هم چنین کارکردی دارد».
آرام نوبخت:
ممنون از شما. ملاحظاتی در مورد متنتان دارم که در اینجا به طور فشرده مینویسم.
اول؛ در مورد بیتکوین بالاخره باید روشن شود که اصلاً این ارز برای چه ساخته شده و به عبارت دقیقتر کدام نیاز وجود داشته که رفعش مستلزم خلق چیزی به اسم بیتکوین بوده؟ این سؤال موضوعیت خیلی بیشتری پیدا میکند اگر به یاد داشته باشیم که در حال حاضر ۳۹ ارز دیجیتال دیگر هم هستند که روی همرفته بیش از ۱ میلیارد دلار ارزش دارند. ولی فعلاً بخت با بیتکوین یار بوده تا در صدر این فهرست جولان بدهد.
دوم؛ زمانی که داستان بیتکوین تیتر روزنامهها شد، خیلیها تصور کردند که انقلابی در پول به پا شده؛ اتفاقاً طیفهایی آنارشیست و «لیبرتارین» هم بودند که به این توهم دامن زدند و بر این تصور بودند که چون این نوع پول دیگر در دسترس حکومت و بانکهای مرکزی نیست، پس میتواند جایگزین و بدیل ارزهای رسمی باشد. اما نه فقط این اتفاق نیفتاد، که اتفاقاً خود اسیر «مرکزیت» شد، چون ضرب بیتکوین عملاً در انحصار چند تراست غولپیکر است. تا همین اواخر ۸۱ درصد کل ضرب بیتکوین در چین بود (عموماً به خاطر برق ارزان مورد استفادۀ کامپیوترها) و از این گذشته طبق یک تخمین ۹۵ درصد بیتکوینها فقط در دست ۴ درصد است. از این نظر تمرکز بیتکوین خودش انعکاسی است از تمرکز و نابرابری در توزیع ثروت در جامعۀ سرمایهداری به طور اعم.
سوم؛ بیتکوین تمام ویژگیهای یک دارایی سوداگرانه و حباب را در خودش دارد. منتها برای رسیدن به این نتیجه، اول باید از اینجا شروع کرد که سرمایهدار بنا به ماهیتش برای سود سهلالوصول له له میزند. هدف سرمایهدار در نهایت این است که از پول، پول بسازد. حالا اینکه در این فرایند چیزی تولید بشود که برای جامعه منفعت و استفادهای داشته باشد یا نه، صرفاً از منظر سرمایهدار یک «تصادف» است. از طرفی بانکداری و نظام اعتباری در ذات سرمایهداری هستند. اصولاً نقش بانکها و مؤسسات مالی این است که پول را به سرمایه تبدیل کنند، یعنی به پولی که بتواند «سود» خلق کند. به این ترتیب پساندازهای خُرد افراد یکجا روی هم تلنبار میشوند و میرسند به دست بانکدار سرمایهگذار. بورس و انواع ابزارهای مالی هم واسطهای هستند برای برگرداندن این پول به اقتصاد واقعی (حالا خانوار، حکومت یا شرکتها). در این فرایند همهنوع «سرمایۀ موهومی» ایجاد میشود. به این معنی که سود دیگر نه از تولید، که با جادو و جنبل و کیمیاگری مالی خلق میشود! اما این فرایند مالی با همۀ انگلی بودنش هنوز هم خط و ربطی به اقتصاد واقعی دارد. به این معنی که مثلاً سود سهام به هر حال از محل سود آتی یک شرکت است یا اوراق قرضۀ دولتی از محل درآمدهای آتی حکومت.
اما در مورد ارز دیجیتالی حتی همین پیوند اقتصادی صوری هم وجود ندارد. در تحلیل نهایی انتظارات سرمایهگذاران است که قیمت بیتکوین را بالا میبرد (یک روز چشمک یک سلبریتی، روز دیگر شنیدن زمزمۀ ممنوعیت بیتکوین در بهمان کشور و غیره) و این دقیقاً خصلت کلاسیک یک حباب است. جنون ارزهای دیجیتالی تمام خصوصیات حبابهای قبلی را در خودش دارد. بالاخره باید توضیحی وجود داشته باشد که چهطور قیمت بیتکوین فقط سال ۲۰۱۶ دو برابر شد و همین پارسال بیش از ۱۴۰۰ درصد بالا رفت. در عوض با کاهش ارزش بیتکوین، چندین میلیارد دلار ظرف چند روز یا حتی چند ساعت دود میشود و به هوا میرود. داستان به همین سادگی و در عین حال مسخرگی است. منتها این مسخرگی پشت پیچیدگیهایی پنهان شده که در ادامه به آن میرسم. اما برای اینکه نشان بدهم چهطور سرمایهگذاری سوداگرانه از هیچ «منطق» و «عقلانیتی» تبعیت نمیکند، یک مثال میزنم. استارتآپهایی که سر و کارشان با ارز دیجیتالی است روشی برای جمعآوری پول در اینترنت دارند که موسوم است به ICO (به معنی «عرضۀ اولیۀ سکه»)؛ و خُب هستند سرمایهگذاران بسیاری که قبل از همه صف میکشند. حالا یک نفر آمده سایتی زده با عنوان درشتِ «اولین ICO صد در صد صادقانه» برای فروش یکسری «توکن» به مشتری. همین فرد رسماً و صراحتاً در معرفی سایت و کارکردش نوشته: «در واقع شما به یک نفر روی اینترنت پول میدهی و در ازای این پول توکنهای کاملاً بیمصرف میگیری». با همۀ اینها موفق شده ۲۰۰ هزار دلار جمعآوری کند! منطق پشت سرمایهگذاری سوداگرانه در بیتکوین در ماهیت امر همین است، با این تفاوت که لااقل بیتکوین کاملاً «بیمصرف» نیست و چند تا کارکرد دارد!
چهارم؛ بیتکوین مشخصاً قرار بود جای پول سنتی را بگیرد، اما اولین و عمیقترین تناقضش این است که قیمت خودش بر حسب همان پول سنتی حساب میشود! اما اگر از این جلوتر برویم، ناتوانی ارز دیجیتالی بیتکوین از تأمین این هدف، خیلی ساده به این دلیل است که اساساً فاقد خصوصیات پایهای پول است. اما چرا؟
پول، یک رابطۀ اجتماعی و معرف و نمایندۀ بخشی از کل ثروت اجتماعی است. پول تاریخاً بهعنوان نتیجۀ توسعۀ تولید و مبادلۀ کالایی به وجود آمده. یعنی «نیاز» به گسترش فرایند تولید و مبادلۀ کالایی، منجر به خلق «پول» شد و نه اینکه پول «طراحی» بشود. پول چند عملکرد اصلی دارد: اول، واحد سنجش ارزش (که خودش بیانگر مقدار نسبی «کارِ اجتماعاً لازم» در درون کالاهای مختلف است). دوم، واسطۀ مبادله (کالا به پول و سپس پول به کالا)؛ سوم، ذخیرۀ ارزش و چهارم، وسیلۀ پرداخت.
وقتی یک «کالا» بهعنوان ارز استفاده میشود، به این معنی است که کارکردی دوگانه پیدا کرده: از یک طرف به یک معادل عام تبدیل شده که ارزش سایر کالاها بر حسب آن سنجیده میشود و از طرف دیگر به واسطۀ مبادله تبدیل شده. این دو کارکرد ارتباط بسیار نزدیکی با هم دارند. اینکه تاریخاً فلزی قیمتی مثل «طلا» برای این منظور استفاده شد به این دلیل بوده که طلا کمیاب است، استخراجش مستلزم قدر معینی از کار اجتماعاً لازم است، قابلیت حمل آسانتری دارد و به لحاط فیزیکی بادوام است. بنابراین طلا «هر دو کارکرد» یک پول را دارد. اما تا جایی که به کارکرد دوم، یعنی واسطۀ مبادله برمیگردد، واضح است که این وظیفه میتوانست خیلی سادهتر با اسکناس یا حتی نقل و انتقالهای الکترونیکی صورت بگیرد. بنابراین تا جایی که به «پول بهعنوان یک وسیلۀ مبادله» برمیگردد، دیگر نه ارزش ذاتی آن، که سهولتش برای حمل و نقل اهمیت پیدا میکند.
بنابراین نکتۀ مهم اینجاست که وقتی اسکناس یا پول دیجیتالی به نمایندۀ کالاهای باارزش تبدیل و جایگزین آنها میشود، صرفاً عهدهدار یکی از کارکردهای پول شده و آن هم «واسطۀ مبادله» است. کارکرد اول، یعنی معادل عام برای سنجش ارزشها، فقط با کالایی محقق میشود که ارزش واقعی دارد (یعنی شامل کار اجتماعاً لازم میشود) و این چیزی است که اسکناس و ارز الکترونیکی و غیره به زحمت دارند. امروز دیگر نه پایۀ طلا برای اسکناس وجود دارد و نه اسکناس قابل تبدیل به آن است. در عوض تنها چیزی که آن را ضمانت میکند اتکا به دولت است و قدرت اقتصاد ملی.
بیتکوین فقط نقش وسیلۀ مبادله را ایفا میکند، اما نه دولت پشت سرش است و نه پیوندی با اقتصاد دارد. بنابراین همانطور که بالاتر اشاره شد، ارزش بیتکوین تماماً تابع سوداگری و حال و هوای سرمایهگذار است.
پنجم؛ برخلاف طلا که نقداً در طبیعت وجود دارد و باید با صرف کار، استخراج شود، چیزی به اسم بیتکوین جایی نریخته که بخواهد «استخراج» شود. بیتکوین محصول و جایزۀ نهایی فرایندی از حل کامپیوتری معادلات ریاضی پیچیده- و در عین حال بی سر و ته و بدردنخور- و مصرف بیدلیل برق و تجهیزات و کامپیوتر و دیگر منابع است. بیتکوین حتی بهعنوان واسطۀ پرداخت هم غیرقابل اتکا نیست، چون به شدت پرنوسان است (و این خود ناشی از فعالیتهای سوداگرانه است). فقط در سال ۲۰۱۷، قیمت بیتکوین شش بار به اندازۀ ۳۰ درصد یا بیشتر سقوط کرد. حالا با این اوصاف تصور کنید پسانداز کسی بر حسب بیتکوین باشد و آنوقت یکشبه ارزش پساندازش یک سوم شود. یا تصور کنید فلان بقالی این ارز را قبول کند، آن وقت مجبور است دم به دقیقه قیمت اجناسش را تغییر بدهد.
ششم؛ با تکنولوژی بلاکچین که در واقع پایۀ همۀ ارزهای دیجیتالی است، تمام نقل و انتقالات بدون عبور از مدار نظارتی نهادی مثل بانک انجام میشود و از طرف دیگر صورت همۀ معاملات انجامشده ثبت و در اختیار عموم کاربران قرار داده میشود؛ ولی در دنیای سرمایهداری امروز این خصیصه تا الآن بیشتر برای کلاهبرداری و پولشویی و فعالیتهای غیرقانونی مثل خرید و فروش مواد جذاب بوده.
در صورتی که اتفاقاً پیشرفتهای تکنولوژیک در بلاکچین میتواند برای سازماندهی و برنامهریزی تولید در اقتصاد سوسیالیستی استفاده بشود. با تکنولوژی بلاکچین میشود اطلاعات و دادههای منابع موجود و نیازها در حوزههای مختلف را با استفاده از این تکنولوژی جمعآوری کرد، به اشتراک گذاشت و سپس برای سازماندهی تولید در مقیاس جهانی استفاده کرد. بیتکوین غیر از یک ارز کاپیتالیستی، یکی از صدها نمونۀ اتلاف منابع در سرمایهداری است. در عوض اگر تکنولوژیهای بهکار رفته در آن تابع رفع نیازهای اجتماعی و نه سود خصوصی باشد، آنوقت خواهیم دید که تا چه حد میتوانند به جهش کیفی زندگی انسانها کمک کنند.