Tohtori Marx kuvaili yksien harjoittamaa toisten jotensakin kuppaamista siihen tapaan,että ”pääoma on kuollutta työtä, joka vampyyrien lailla elää vain imemällä elävää työtä, ja se elää sitä paremmin, mitä enemmän se sitä imee.”

tiistai 7. maaliskuuta 2017

"دنیا دراختیاریک گروه نامریی است"

 دسامبر 20, 2016

هانس یورگن یاکوبس درباره مناسبات قدرت در سرمایه داری جهانی شده
برگردان: آرش برومند

منتشر شده در نگرش

ما معمولن فکر می کنیم که دنیا در اختیار سیاستمداران است که توسط مردم انتخاب می شوند. شاید هم فکر کنیم که متعلق به بانک ها و سرمایه است. من اما معتقدم که جهان متعلق به یک گروه تقریبن نامریی یعنی سرمایه گذاران است که میلیاردها و تریلیون ها وارد بازار می کنند و آن را به طور اساسی دگرگون می سازند؛ گروهی که اطلاعاتی بسیار کم از آن داریم و آن را به هیچوجه نمی بینیم.

توضیح مترجم

آنچه می خوانید مصاحبه کانال دوم تلویزیون آلمان با آقای هانس یورگن یاکوبس در مورد کتاب جدیدش است تحت عنوان «دنیا متعلق به کیست؟». این کتاب 680 صفحه ای، با کمک 20 خبرنگار خارجی «هندلس بلات» و 30 سردبیر موضوعات مختلف این نشریه تهیه شده است. آقای یاکوبس تا ابتدای سال 2016 یکی از دو مدیران اصلی نشریه «هندلس بلات» (نشریه معتبر تجاری آلمان) بوده است. سخنان آقای یاکوبس برای کسانی که نظام سرمایه داری را می شناسند، تازگی ندارد. راه حل ایشان نیز برای مبارزه با سرمایه مالی جهانی شده که به صورت افسار گسیخته دنیا را به کام بحران و آشوب می کشاند نیز، جستجوی راهی است در چارچوب نظام سرمایه داری.

اهمیت این مصاحبه اما در نکته های زیر است:

  1. این سخنان از زبان کسی جاری می شود که نه چپگرا است، نه مروج اندیشه های سوسیالیستی و نه مدعی دگرگون ساختن نظام سرمایه داری است.

  2. این سخنان نشان ازیک گرایش دارد. چنین به نظر می رسد که درمیان محفل های مربوط به سرمایه داران، گروه هایی درحال شکل گیری اند که از پیامدهای جهانسوز لیبرالیسم نو، که منافع شان را به خطرمی اندازد، هراس دارند. به نظرمی رسد که درآینده باید منتظر شدت گیری انتقادها نسبت به سیاست های نولیبرالی از درون خود محافل سرمایه داری بود.

می توان امیدواربود که چنین پژوهش های روشنگرانه وراهجویانه هر چه بیشتر افزایش یابد و به جنبشی دمکراسی گسترانه، برای محدود کردنِ قدرتی که خارج از کنترلِ عمومیِ قرار دارد، یاری رساند.

***

آقای یاکوبس! جهان متعلق به چه کسانی است؟

درهرحال متعلق به آنهایی نیست که فکرمی کنیم، مال آنها است. ما معمولٲ فکرمی کنیم که دنیا دراختیارسیاستمداران است که توسط مردم انتخاب می شوند. شاید هم فکر کنیم که متعلق به بانک ها و سرمایه است. من اما معتقدم که جهان متعلق به یک گروه تقریبن نامریی یعنی سرمایه گذاران است که میلیاردها و تریلیون ها وارد بازار می کنند و آن را به طور اساسی دگرگون می سازند؛ گروهی که اطلاعاتی بسیار کم از آن داریم و آن را به هیچوجه نمی بینیم.

یعنی چه؟ آیا صحبت از ساختارهایی است که در برابر کنشگرانی که در آلمان و یا کشورهای دیگر در کارند، آشکار نیستند؟

اینها آشکار نیستند، چون این گروه بندی از قِبَلِ عموم و توسط آنها حیات پیدا نمی کند. آنها احتیاط و رازداری را دوست دارند، چون پول بسیار زیادی که متعلق به دیگران است را به حرکت درمی آورند. اینها محل گردآوری سرمایه اند؛ شرکت های مالی بزرگی که پول شان را ازموسسه ها، از افراد ثروتمند، از صندوق های بازنشستگی وصندوق های دولتی دریافت می کنند و این پول را در همه جای دنیا سرمایه گذاری می کنند تا بازده بدست آورند. آنها از قِبَلِ این امر زندگی می کنند که اطلاعاتی در مورد معیارها و رفتارشان ندهند. آنها درکمیته های نظارتی (Aufsichtsrat) موسسه های اقتصادی به هیچوجه حضور ندارند. به همین دلیل اطلاع کمی در مورد آنان داریم.

این به معنای آن است که آنان زندگی خودویژه ای دارند که قابل کنترل نیست ودر آنِ واحد تاثیرونفوذ بسیار زیادی دارد.

تاثیر، واژه خیلی ملایمی دراین مورد است. آنها صاحب قدرت اند. آنها صاحب قدرت واقعی درسیستم اقتصاد جهانی اند، به این دلیل ساده که مبالغ هنگفتی را به کارمی اندازند. برای مثال گروه بندی «مدیریت دارایی ها» (باصطلاح شرکت های Asset management) درمجموع، سالانه مبلغی حدود 80 تریلیون دلارسرمایه گذاری می کنند. این رقم، ثروتِ اداره شده است. هشتاد تریلیون دلار! این مبلغ بیش ازهمه کالاها وخدماتی است که سالانه درکل کره زمین تولید می شود. این آن تناسبی است که منظورنظرما است. آدمی مثل لری فینک (Larry Fink) از شرکت «بِلَک راک» (Blackrock)، بزرگترین شرکت مدیریت دارایی ها از نیویورک، حدود 5 تریلیون دلاردراختیاردارد که وارد بازارمیکند. برای مقایسه، هزینه بودجه آلمان فدرال سالیانه 300 میلیارد یورو است وتولید ناخالص داخلی آلمان درکل خود حدود 3 تریلیون یورواست. پولی که در اختیار آقای فینک است به مراتب بیشتر از ارزش آن چیزی است که در کل آلمان تولید می شود.

این به چه معنا است؟ چه تصوری می توان از آقای فینک داشت؟ او بر چه چیزهایی می تواند تاثیر بگذارد و با پولی که او به بازار می دهد، چه چیزهایی را می تواند هدایت کند؟

همه رییسان موسسه های بزرگ اقتصادی مرتب در نشست های اطلاع رسانی و کنفرانس هایی با این سرمایه گذاران حضور دارند. گفتگوهایی صورت می گیرند که هیچ فرد دیگری در آن حضور ندارد. «بِلَک راک» در هیچ کمیته نظارتی حضور ندارد، به استثنای شرکت «اَپِل». به هر حال این نکته ای رسمی نیست. اینها گفتگوهای غیر رسمی اند. اما در این گفتگوها رییسان کنسرن های بزرگ می بایست کسب امتیاز کنند. آنان می بایست تاثیر خوبی از خود بجای بگذارند. در غیر این صورت پولی در میان نخواهد بود. یا اینکه پول کمتری از این مدیران دارایی های بزرگ دریافت خواهند کرد. او [لری فینک .م] همچنین قدرت خود را بطور مثال به این صورت اعمال می کند که نامه هایی اضطراری برای رییسان کنسرن های بزرگ می فرستد و به نکته های مشخصی اشاره می کند و فهرستی از معیارهای معینی وجود دارد که او می خواهد آنها در موسسه ها اجرا شوند. از جمله این که یک رییس هیات مدیره پس از پایان دوره کاری اش نباید به  کمیته نظارت برود و رییس کمیته نظارت شود. در مورد نمونه بانک آلمان، لری فینک که بزرگترین سهامدار بانک آلمان است، مانع آن شد که جو آکرمان، پس از پایان دوره اش در سال 2012 مستقیمن اداره کمیته کنترل کننده را بدست گیرد. این نفوذ و قدرتی است که مشهود و ملموس نیست. در مورد آن به هیچوجه صحبت نمی شود. اما در حالت های استثنایی مانند مورد آکرمان قابل بررسی و دنبال کردن است.

این نکته اما به این معنی است که اغلب انسان ها به هیچوجه نمی دانند که سرنوشت کشورشان دردست کیست؟

بله! البتّه این نکته را افراد انگشت شماری می دانند. این را هم نمی دانیم که در چه کنسرن هایی این شرکت های مالی سهیم اند. تنها «بِلَک راک» در آلمان توسط 9 صندوق سرمایه گذاری در تقریبن 11% بازار سهام آلمان سهیم است. این سهام ها متعلق به این شرکت است. 11% با 9 صندوق سرمایه گذاری! خیلی ها از این مساله مطلع نیستند.

حال شما کتابی نوشته اید تا این مساله را افشاء کنید. مخاطبان این کتاب چه کسانی هستند؟ آیا برای همه جالب است بدانند که چه چیزی واقعیت اجتماعی شان را تعیین می کند؟ یا اینکه این کتاب برای افرادی که در این محافل در تحرک اند نیز جالب است.

در جریان جهانی شدن، سرمایه هر چه بیشتری در نزد شرکت های کمتری گرد آمده است. این یک بُعد جدیدی از قدرت است. این بنگاه ها به صورت ناشناس عمل می کنند. در پس آنها اما انسان هایی وجود دارند. این شرکت ها همچنین از برنامه های رایانه ای استفاده می کنند و آلگوریتم هایی برای سرمایه گذاری، اما تعیین کنندگان انسان ها هستند. ما فکر کردیم که این نکته را نشان دهیم. ما گفتیم که به این سرمایه بزرگ، که همواره از آنها بعنوان «بازارها» یاد می شود، چهره ای ببخشیم. و اینها افرادی هستند که مسئول اند برای سرمایه گذاری ها. فکر می کنیم که بخش های بزرگی از شهروندان به این موضوع علاقمندند؛ افرادی که به سیاست و اقتصاد علاقه دارند و می خواهند بدانند که چگونه نوسانات در بازار بورس صورت می گیرد و چگونه تصمیم به سرمایه گذاری گرفته می شود. این یک بُعد واقعی است. ما همواره رییسان هیات مدیره ها را می بینیم که در کنفرانس های مطبوعاتی ظاهر می شوند. اما این که آنان در واقع از طرف سرمایه گذاران هدایت می شوند و می بایست خوشایند آنان باشند، چنین بُعدی در برابر دیدمان قرار ندارد.

معمولٲ فکر می کنیم این سیاست است که سرنوشت کشورویا تحول اجتماعی را تعیین می کند. با توجه به آنچه گفته شد، آیا سیاستمداران کنشگرانی مانند عروسک های خیمه شب بازی نیستند؟

حرکت بخش سیاست به کُندی صورت می گیرد و متوجه بازارهای ملی است. البته کنفرانس های بین المللی و تلاش هایی برای هماهنگ سازی وجود دارند. اما در هر حال توجه معطوف به کشور مربوطه است و زمان واکنش نشان دادن خیلی طولانی است. مدت زیادی برای تصمیم گیری لازم است. بازار سرمایه و بازار مالی کاملن فرق دارد. در آنجا تصمیم ها با سرعت نانوثانیه توسط رایانه ها گرفته می شوند. در اینجا تحرک تمام و کمال وجود دارد. تحرک سرمایه حرف اول و آخر جهانی شدن است. بخش سیاست نه موسساتی دارد و نه روش هایی که بتواند حریف چنین تحرکی شود.

آیا انشقاقی که درحال حاضرشاهد آنیم، یعنی فقیران فقیرتروثروتمندان ثروتمندترشوند، به طور فزاینده ای افزایش خواهد یافت؟

تراکم سرمایه در نزد شرکت های مالی بزرگ، در ابعادی که ما حتی تصورش را هم نمی توانیم بکنیم، منجر به تمرکز خواهد شد. تمرکز در بازار کالاها، تمرکز در شرکت ها (شرکت های بزرگ کمتری بر بازارها حاکم خواهند شد). و این منجر به تمرکز ثروت می شود؛ چنان که 1 درصد بالایی جمعیت جهان صاحب بیش از 50 درصد ثروت مالی جهان است. اینها پیامدهایی اجتناب ناپذیرند. این که چگونه با این مساله می شود برخورد کرد، امر حکومت های ملی است و من معتقدم که در برابر این نیروی سرمایه در حال حاضر نیرویی از جانب سیاست قرار ندارد.

منبع:
https://www.zdf.de/kultur/aspekte/hans-juergen-jakobs-im-interview-102.html