Tohtori Marx kuvaili yksien harjoittamaa toisten jotensakin kuppaamista siihen tapaan,että ”pääoma on kuollutta työtä, joka vampyyrien lailla elää vain imemällä elävää työtä, ja se elää sitä paremmin, mitä enemmän se sitä imee.”

maanantai 5. maaliskuuta 2012


پونــــــزی یا شـــارلاتـانیزیســم مـالی

غلامحسین دوانی
حسابدار رسمی

سقوط بازار مالی جهانی در پی رسوائی بحران اعتبارات از آگوست 2007 و آشکار شدن نقش برخی دلالان و سفته‌بازان جهانی نظیر «برناردمدوف» مدیر سابق بورس «نزدک» که چند روز پیش اعلام گردید «شرکتهای کاغذی» مدوف از سال 1992 در بورس امریکا فعال بوده‌اند نشان داد که «مکانیزم خودانتظام بازار سرمایه» شعاری توخالی و عامدانه از طرف سفته‌بازان علم می‌شود تا حوزۀ نظارت نتواند کثافت‌کاری‌های آنان را کشف نماید. حوزۀ اقتصاد جهانی دارای پهنۀ گسترده ای از نیویورک تا شانگهای، توکیو، استانبول، مسکو و ... می‌باشد که این حوزۀ گسترده در لابلای پدیدۀ جهانی شدن پدیدۀ شوم «غارت مالی» را در خود پرورش می‌دهند. کار به جائی رسیده که جورج سوروس  Jeorge Soros سفته‌باز معروف جهانی و مسئول «صندوق تأمین سرمایه گذاری» به این نتیجه رسیده که این آزادی عمل سرمایه‌داری جهانی عامل ایجاد پیامدهای فاجعه‌بار برای اقتصاد جهانی و فروپاشی اقتصاد آزاد می‌باشد (کتاب فیل بی اخلاق ترجمه حسن مرتضوی) گستره اقتصاد جهانی که در اوایل دهه 1970 حجم معاملات ارزی روزانه آن ده تا بیست هزار میلیارد دلار بود در 1997 حدود نود هزار میلیارد دلار و در سالهای 2006 – 2004 و در سال 2007 قبل از طلیعه بحران به 9/3 تریلیارد دلار یعنی به حجمی حدود 90 برابر تجارت جهانی رسیده بود! شایان توجه آنکه مبادلات ارزی که در تئوری با تقاضای کالاها و خدمات همراه بود به نحو فزاینده‌ای زیر سلطه مقاصد سوداگرانه قرار داشت و به جای تحریک رشد سریعتر اقتصادی و افزایش سرمایه‌گذاری واقعی این جریان‌های چشم‌گیر پولی با آهنگ رشد کند و آشفته‌کننده اقتصاد جهانی همراه بودند.
در این وانفسای نفس‌گیر اقتصادی برخی سفته‌بازان که از حول و هراس شدید مردم و سهامداران برای سریع پولدارشدن با خبر بودند با اشاعه تئوری «سود مورد انتظار آتی» و «ایجاد انتظارات کاذب» بر آن شدند تا دستمایه‌های مردم را از صندوق‌های پس انداز و بازنشستگی از یک طرف و صندوق ثروتهای اجتماعی کشورها با بازتعریف جدیدی از «سرمایه مالی» و ابداع ابزارهای جدید مالی حتی در قالب بانکداری اسلامی در سوئیس وانگلستان (بعنوان مهد سرمایه‌داری مالی) بربایند ودراین توطئه وبازی شوم کاربردهائی را ارائه نمودند که در بازار جهانی به «ترفندهای پونزی» مشهورست.
سفته‌بازی مبتنی بر پول‌بازی، نابرابری درآمد و ثروت را به شدت دامن می‌زند و موجب رکود دستمزدها می‌گردد. این پدیده بعنوان شالوده فکری سرمایه مالی انحصاری پاسخ حاکمان سرمایه‌داری در قبال رکود بود بهمین علت سرمایه مالی به شدت ترویج شده و می‌شود. این پدیده جز کلاهبرداری در جهان کنونی هیچ تعریف دیگری ندارد. البته همگان آگاهند که پیشینه کلاهبرداری همزاد «تجارت» و با سرمایه‌داری عجین شده اما کلاهبرداری «هرمی» یا پونزی همزاد معاملات بازارهای مالی است.
نمونه این معاملات تخریبی در ایران در سنوات 69-1367 در شرکتهای مضاربه‌ای «سحر و الیکا» و «دامداری دولتخواهان» بود که ازطریق دست یازیدن به بازی مالی وپرداخت سود 4 درصد ماهانه به سرمایه‌گذاران در شرایط «جنگ و رکود کامل اقتصادی» سالانه 48 درصد سود به سرمایه‌گذاران نگون‌بخت پرداخت می‌کردند. بعدها با دستگیری بانیان این شرکتها مشخص گردید بنیاد عملیات پولی آنها جابجائی پول این سرمایه‌گذار با آن یکی و آن یکی با این یکی و پرداخت سود به افراد از محل سرمایه افراد بعدی از طریق شیوۀ "FIFO" در جهت بازپرداخت سود سپرده‌گذاران بود! شاید بطریقی دیگر بتوان عملیات پولی و مالی برخی صندوق‌های باصطلاح قرض الحسنه، موسسات مالی – اعتباری غیرمجاز و ... فعلی را نیز درهمین قالب تعریف کرد مثلاً در شرایطی که بهترین بانک خصوصی حداکثر 20 الی 25 درصد سود سپرده به سپرده‌گذاران تخصیص می‌داد برخی موسسات و صندوقهای خاص بیش از 30 الی 35 درصد سود به سپرده‌گذاران میدادنداما درعرض دوالی سه سال با اصل وجوه سپرده‌گذاران نابودویا ناپدید شدند. نمونه اخیرالذکراین کلاهبرداریها دستگیری نویسنده کتاب «چگونه پولدارشدم» درتهران درشهریورماه میباشد. جوانکی بی‌هویت و بی نام و نشان که براساس بیانیه دادگاه ذیربط بالغ بر 12 میلیارد ازکسانیکه دلشان درتب وتاب وحسرت دست یابی به یک میلیارد تومان در یک شب بوده است.
اینان مصداق سرمایه‌گذاری گوسفندی هستند که عقلشان را درقلبشان گذارده و قلبشان برای میلیاردرشدن می‌تپد وچون سرعت این تپش ازسرعت تفکرتعقلی بیشتراست دل درهوای سوداگری دارند و به شدت ازنصایح عقلی گریزان ومتنفرهستند. اینان درواقع همانهائی هستند که شرایط «رکود اقتصادی» را در روزنامه‌های خاص «رونق اقتصادی» تعریف و مردم را به قربانگاه معاملات هرمی و سفته‌بازی می‌کشانند.
نمونه فعالیتهای پونزی در ایران در حال حاضرهم دربازار سرمایه وهم دربازار پول بسیارمتداول است بموارد ذیل توجه فرمائید:
سود 51% پروژه پذیرش سرمایه‌گذار از 20 میلیون تا 2 میلیارد تا دوبرابر- سرمایه‌گذاری نقدی وملکی درپروژه تجاری پزشکی ناکجاآباد ثبت شرکت با معافیت مالیاتی دهساله- اخذ گذرنامه بین‌المللی بدون نیاز ویزا به 70 کشور جهان (همشهری صفحه 81 نیازمندیها- دوشنبه 26/6/1388) مشارکت درساخت هتل درکره مریخ (آگهی مندرج در روزنامه‌های چین)

.
نمونه موفق دیگر عملیات پونزی
در سال 1369 شرکتی آگهی فروش اقساطی تعدادی قابل توجه دریک ازروزنامه‌های کثیرالانتشار به چاپ رسید که علاقمندان میبایست ضمن پرکردن فرم درخواست مبلغ بیست هزارریال نیزبحساب مخصوص واریزمیکردند. درآنزمان تب وتاب خرید کامپیوتر بسیاربالا بود. متن آگهی وتعدد چاپ آن توجه یک ازنهادهای مسئول را جلب کرده بود که پس ازپیگیری که منجربه بازداشت مسئولان شرکت شد فاش گردید که درسراسرایران حدود 17 هزار نفرثبت نام نموده وصرفاً به 11 نفرکامپیوترداده شده بود». در واقع کم مانده یک آگهی درروزنامه چاپ شود که متن آن «پول خود را به ما بسپارید وبروید».

اما پونزی که بود؟!
کارلو پونزی درسال 1882 درپارمه ایتالیا متولد شد. او در سال 1903 همچون هزاران ایتالیائی درجستجوی طلا و ثروت به امریکا مهاجرت کرد تا یکشنبه ره صد ساله را بپیماید. پونزی از همان اوان ورود به امریکا دریافت که در این سرزمین طلا به سادگی یافت نخواهد شد لذا در پی آن شد که طلا خلق کند. در سال 1909 هنگامی که یک کارمند ساده بانک مونترال کانادا بود به اتهام جعل یک فقره چک دستگیر و به x سال زندان محکوم که بعلت خوشرفتاری درزندان پس ازحدود یکسال وهشت ماه اززندان آزاد ومجدداً به آمریکا بازگشت. ده روز پس ازآزادی به جرم قاچاق کارگران ایتالیائی وعبورغیرمجاز آنها به خاک ایالات متحده، بازداشت ودوسال درحبس ماند. پس ازآزادی با استفاده ازتجربیات زندان وبا اتکاء به قلبی که برای میلیونرشدن می‌تپید به فکر ابداع و نوآوری درکلاهبرداری افتاد تا سرانجام درسال 1919 بدان رسید. قضیه از این قرار بود که اتحادیه بین‌المللی پست یک نمونه تمبرپستی جهانی را منتشر کرد که «کوپن بین‌المللی» و یک نوع تمبربین‌المللی جهت مراسلات نامیده می‌شد. پونزی بطور تصادفی در یکی از نامه‌هایی که ازاسپانیا دریافت کرده بود به این قضیه پی برد. اوبه این نتیجه رسید که هرفقره این کوپن‌ها «تمبرهای نمونه‌ای» درکشورمبداء معادل یک سنت امریکایی اما درایالات متحده امریکا حدود 6 سنت ارزش دارد. لذا درصدد برآمد که با یک سرمایه‌گذاری یک میلیون دلاری ازطریق خرید این کوپن‌ها درکشورهای اسپانیا، ایتالیا وفرانسه آنها را درامریکا یا آن سوی اقیانوس 6 میلیون دلاربفروشد. بهمین علت به فوریت «شرکت مبادلات اوراق بهادار» را تأسیس کرد که تنها سهامدار و تنها کارمند آن خود آقای پونزی بود. پونزی افراد را تشویق بسرمایه‌گذاری دراین شرکت نمود ودرقبال سرمایه‌گذاری‌های آنان گواهینامه‌های با بهره 50 درصد برای سرمایه‌گذاریهای 45 روزه منتشروتضمین کرد. سرمایه‌گذاران گوسفندی که بهرۀ 50 درصد چشمشان را کورکرده بود برای خرید این گواهینامه‌ها مشابه سرمایه‌گذاران وطنی درشرکتهای «سحر و الیکا» و«دولتخواهان» و بازار سهام سال 82- 81 و برخی سهام فعلی هجوم آوردند. پونزی با پول سرمایه‌گذاران بعدی سود سرمایه‌گذاران قبلی را پرداخت و روش  FIFOرا بدرستی دراین مورد به کارمی‌بست یعنی هرکس زودتر سرمایه‌گذاری می‌کرد زودتر سود دریافت میکرد. البته تا آنجا که هرروزسرمایه‌گذاربیشتری هجوم میآورد این فرمول درست عمل میکرد بطوریکه درکوتاه‌مدتی جناب پونزی به «نابغۀ عالم بشریت درامورمالی» شهرت یافت (شیاد ایرانی و بستنی‌فروش کرمانی را که در دورافتاده‌ترین واحد دانشگاه آزاد قبول شده بود و ضریب هوشی او منهای صفر بود اما او را نابغۀ تجارت نامیدند مقایسه کنید).
رسانه های مالی واقتصادی هم که ازجنجال وهیاهوخوششان می‌آمد آنچنان درباره عظمت تیزهوشی وضریب هوشی اوغلو میکردند او را پروبال می‌دادند تا آنکه یک شیرپاک خورده‌ای به نام کلرنس بارون (Clarence Barence) که تحلیلگرمالی بود با یک محاسبه سرانگشتی دریافت که کل کوپن‌های (تمبرهای بین‌المللی) درگردش درایالات متحده امریکا 27.000 عدد می‌باشد درحالی که برای دستیابی بوجوه سرمایه‌گذاری شده نزد شرکت پونزی حدود 60 میلیون کوپن نیازاست وافشاگری برعلیه پونزی شروع شد اما سرمایه‌گذاران خوش‌خیالی که ازاصل سرمایه خود سود برداشت میکردند هجوم‌وار به سپرده‌گذاری درشرکت پونزی مشغول بودند و کوتاه نمی‌آمدند. درماه اوت سال 1920 روزنامه «بوستون پست» زندگی وپیشینه زندان پونزی را افشاء وسرانجام حضرت پونزی بازداشت وحدود 20 میلیون دلار به ارزش سال 1920 بباد فنا رفت!


این کلاهبرداری تاریخی که خمیرمایه آن پرداخت سود به سپرده‌ها با نرخ غیرمتعارف و وسوسه‌انگیز بود بعدها دستمایه دیگر کلاهبرداران در کشورهای مختلف صورت گرفت تا اشتهای سیری‌ناپذیر سرمایه‌گذاران تشنه را از طریق اخذ سرمایه آنها بربایند. البته بعدها درایالات متحده امریکا و بویژهSEC قوانینی تصویب شد که چنانچه سود معاملات ازیک نرخ خاصی فاصله بسیارگیرد این نوع معاملات را«معاملات پونزی و نوعی کلاهبرداری» تلقی شود زیرا فرض عقلائی آنست که درشرایطیکه بهترین نرخ سود مثلاً 5 درصد باشد دستیابی به نرخ سود 20 الی 30 درصد غیرمتعارف و جای تأمل دارد.
همین شیوۀ فعالیت مرموز دردهه گذشته باعث ترغیب صندوقهای مالی دولتی Soverign wealth fund یا Fund Souverim یا صندوق ثروت ملل به سرمایه‌گذاری درصنایع وخدماتی شد که ظاهراً نرخ بازده بیشتری داشتند اما دربحران 2008- 2007 میلیاردها دلارآن به باد فنا رفت.

 نمایه ذیل توانمندی مالی صندوقهای مالی دولتی معروف جهان را نمایش می‌دهد:

کشور
نام صندوق
سال تأسیس
میلیارد دلار
ابوظبی
نهاد سرمایه‌گذاری ابوظبی
1976
875
نروژ
صندوق بازنشستگی دولتی- فراگستر
1996
330
سنگاپور
شرکت سرمایه‌گذاری دولتی سنگاپور
1981
330
عربستان سعودی
صندوق های مختلفی که هنوز پا نگرفته‌اند
در دسترس نیست
300
کویت
نهاد سرمایه‌گذاری کویت
1976
250
چین
شرکت سرمایه‌گذاری چین
2007
200
سنگاپور
تاماسک هولدینگ
1974
159
لیبی
صندوق ذخیره نفت
2005
50
الجزایر
صندوقهای تنظیم کننده درآمدها
2000
43
قطر
نهاد سرمایه‌گذاری قطر
در دسترس نیست
40
ایالات متحده
آلاسکا- صندوق ذخیره دائم
1976
38
برونئی
نهاد سرمایه‌گذار برونئی
1983
30
مالزی
خزانه ملی BHD
1993
26
روسیه
صندوق تثبیت
2003
24
کره جنوبی
شرکت سرمایه‌گذاری کره
2006
20

آماروارقام بحران مالی اخیر نشان می‌دهد که این صندوق‌ها آماج حمله اولیه بحران و کلاهبرداران قرارگرفته ومیلیاردها ازاین وجوه از بین رفته‌اند.
اگرچه نحوه فعالیت پونزی چندان پیچیده نیست اما بسیاری بویژه سرمایه‌گذاران بی‌تب وتاب درآرزوهای سودهای هنگفت همیشه مرعوب این نوع فعالیتها شده‌اند. بهمین علت «برنارد مدوف» که ازتبارکارلوپونزی بود ومدتها نیزمدیر بورس نزدک بوده و با استفاده ازتجربیات مدیریتی خود وضعف‌های نظارتی سازمان بورس امریکا دوشرکت برای کلاهبرداری مالی تأسیس نموده بود. شرکت نخست شرکتی کارگزاری ودلالی دربورس و شرکت دومی در واقع همان شرکتی است که اساساً کارش تقلب وکلاهبرداری بوده که وظیفه آن اداره دارائیهای اوراق بهاداربوده است. مدوف بدرستی دریافته بود که برای آنکه به رویاهای آقای پونزی جامه حقیقت پوشاند باید مشتریان دانه درشتی را شناسائی وآنها را ترغیب بسپرده‌گذاری وسرمایه‌گذاری درشرکت دوم نماید. او راهبری فعالیت شرکت دوم را "Front running" انتخاب کرده بود. این فعالیت بدین صورت بوده که خرید همزمان مجوزفروش     (Put) همین سهام‌ها وفروش مجوز خرید (Call)بمنظورمحدود کردن دامنه نوسانات بهای اوراق بهاداری که شخص درمجموع پرتفولیوی دراختیاردارد ازطرف دیگرشرکت دلالی مدوف که انجام معامله بسفارش مشتریان را عهده‌دار بود آگاهی از تمایل مشتریان بخرید و فروش اوراق بهاداروطبعاً گرایش نوسان قیمتها به تبع این معاملات را به نفع خود بکار می‌برده است.
مدوف درواقع استاد این شیوۀ عملیات بازارسهام بود اما ازآنجا که سیاستگذاران سرمایه جهانی ومقام ناظربازارنیزبه شاخص‌ و شاخک های خود روئیده دلخوش کرده بودند چندان بعملیات مدوف مشکوک نبودند. زیراعلیرغم آنکه طی سنوات گذشته کمیسیون اوراق بهادارومبادلات ارزی(SEC) سه بار دستور رسیدگی به فعالیتهای آقای مدوف را داده بود اما هیچگاه نتوانسته بود چیزی را کشف کند درحالیکه آقای مدوف بعدها دردادگاه اعتراف نموده بود که اساساً هیچگاه وجوه سرمایه‌گذاران را درهیچکاری سرمایه‌ گذاری نکرده بود بلکه با این وجوه مرتباً سود سرمایه گذاران را جابجا و پرداخت می‌کرده است!!
مضحک‌ترازهمه آنکه حضرت مدوف دراکتبرسال 2007 افاضه فضل نموده بودند که درچارچوب موازین تنظیم‌ کننده کنونی، بجرئت میتوان گفت که «گریزازمقررات ویا زیرپا نهادن قانون ناممکن است» وروزنامه‌های جیره‌خواربازارسرمایه و وال استریت هم با آب وتاب این مصاحبه را برجسته کرده بودند حال آنکه در روز 11 سپتامبر 2008 که طشت رسوائی مدوف ازبام افتاد این سوداگرحقه‌ باز اعتراف نمود که هرگز پشیزی از وجوهی که به «شرکت سرمایه‌گذاری اوراق بهادارمعروف به Bernard L. Medoff Investment Securities » سپرده بودند درجائی سرمایه‌ گذاری نکرده است. اودرسن 71 سالگی بجرم تقلب، سوگند دروغ، پولشوئی و سرقت اقرارو به 150 سال زندان محکوم که دربهترین حالت حداقل باید 50 سال ازاین حبس را تحمل کرد که بدیهی است عمر کثیف وی به آن نخواهد رسید.

آنچه در این میان حیرت آور بود آنکه برخی نهادهای پرقدرت مالی و پولی همچون HSBC ، اتحادیه بانکهای سوئیسUBS ، بانکوسانتاندرSantander Banco ، شرکت بانکداری هنگ‌کنگ، بانک سلطنتی اسکاتلند Royal Bank of Scotland و تعدادی صندوقهای معتبر بورس باز(Hedge Fund) و دهها سوپر میلیاردر معروف جزء مال‌ باختگان مدوف بودند! زیرا مدوف بخوبی دریافته بود که حرص و ولع اینان بیش ازسایرین است لذا طعمه‌های خود را با حساب و کتاب در زمین‌های اشرافی بازی گلف به دام می‌انداخت!

با این وجود این سوداگر معاملات مالی پیش ازسقوط اش «مظهر و تجسمی از رویای آمریکائی» جلوه میکرد: جوانی ازمحله کوئینزنیویورک، که ازهیچ برخاسته وپیش از آنکه درسن ۲۲ سالگی با دستمایه نخستین ۵ هزاردلار، بنگاهی براه اندازد درلانگ آیلند مربی شنا بود؛ شوهری وفادار که ازهمسرش روث (Ruth) که ازهمان نیمکت مدرسه با وی آشنا شده بود جدائی ناپذیر می نمود؛ کارفرمای کسب و کاری خانوادگی که گذشته ازهمسرش، برادر، دو پسر و دخترخواهرخود را نیز به کار گمارده بود . (مقایسه کنید با مصاحبه تلویزیونی یکی از سفته‌بازان در سهام ایران در صدا و سیما که حتی موجب اعتراض سازمان بورس نیز گردید.)
درپایان نزدیک به نیم قرن تلاش وکوشش، وی درصدرامپراتوری کوچکی، براوج احترام وتکریم درآفاق معاملات مالی جای داشت. بدینسان آقای مدوف که طی سالهای ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۳ ریاست بورس اوراق بهادار حوزه فن آوری (Nasdac) را برعهده داشت درتمام انجمنها وتشکیلات حرفه ای، مانند انجمن صنعت معاملات اوراق بهادار و محفل صاحبان منافع دربورس عضویت داشت و در راه مدرن ساختن بازار و مردمی کردن آن بصورتی خستگی ناپذیر می کوشید .مردی که در ورای هرگونه بدگمانی جای داشت، اونماد تجارت اخلاقی، حمایت از دارندگان سرمایه‌های کوچک و ضرورت کاهش هزینه سرمایه‌گذاری های مالی بود. بیرون ازحلقه دست اندرکاران معاملات بورس نیز آقای مدوف را خصوصا همچون انسان خیرخواهی باز می شناختند که سخاوتمندانه از فعالیت های مهم بشردوستانه حمایت می کند و طبیعی بود که درهیئت مدیره‌های سازمان های خیریه و فرهنگی حضور یابد . (ظاهراً همه سرمایه‌گذاران خیراندیش با تأسیس بنگاههای خیریه و موسسات عام المنفعه درصدد جبران مافات عملکرد خود هستند)
در مجموع برنارد مدوف حس اعتماد برمی انگیخت. اعتبار، ایمان، خوشباوری: این واژه ها که آقای الی ویزل (Elie Wiesel) که ۲۲ میلیون دلارازثروت شخصی ونیز ۱۵ میلیون دلارازدارائی های متعلق به بنیاد الی ویزل دراموربشردوستانه را ازدست داده ناله سرمیدهد که « هرچه داشتیم بوی سپردیم، فکر میکردیم که اوخداست.» این برنده جایزه صلح نوبل فقط دوباربه این سوداگربرخورده بود ودراین ملاقاتها جز در باره تعلیم وتربیت واخلاق سخنی بمیان نیآورده بودند .
قضاوت خیراندیشان بسیاری ازجمله ستیون سبیلبرگ Steven Spielberg فیلمساز و میلیاردرهائی چون مورتیمرزوکرمن Mortimer Zuckerman و کارل شاپیرو(Carl Shapiro) بدون کوچکترین بدگمانی آن بود که روش مدوف، با بازدهی هائی هم زیاو هم پایداربا قلمروامورخیرخواهانه کاملا سازگاری دارد. چنانکه آقای ویزل تشریح می کند دردنیای معاملات مالی بما می گفتند: «با یاری و مساعدت آقای مدوف، این منجی، وجوه بازهم بیشتری را می توانید در راه کارهای نیک صرف کنید».

درواقع این سوداگر، آوازه یک نابغه درامور معاملات مالی را برای خویشتن دست و پا کرده بود، کسیکه قادراست فارغ از رونق و کسادی، نرخ سودی برابر با ۱۰ تا ۱۵% بیآفریند و برای برخی از دولتمندان که جویای بازده چرب تری هستند، درازای سپردن وجوهی پرمایه‌تر بهره های کلان‌تری فراهم آورد 


ما حسابرسان اعتقاد راسخ داریم که تقلب بدون تبانی (آنهم دراین حجم) امکانپذیر نیست اما آقای مدوف تأکید می ورزد که به تنهائی دست به عمل زده است که البته دشوار بتوان باور کرد. تا امروز فقط یک نفر دیگر بنام دیوید فریلینگ (David Friehling)که حسابرس همیشگی شرکت سرمایه گذاری اوراق بهادار مدوف بوده متهم به فساد دراین عملیات است. دراین ماجرا اهمیت همسر سرمایه گذاردر معاملات مالی که روز پیش ازبازداشتش ۱۵ میلیون دلارازحساب شرکت برداشته بود؛ و همچنین نقش برادر، پسران و یا خواهر زاده وی که همگی از شرکت وی حقوق می‌گرفته‌اند به درستی افشاء نشده است.

آقای مدوف با دوری گزیدن از تبلیغات رعد آسای زنجیره های هرم وار، به گسترش اخبار دهان به دهان و بازاریابی ظریف تری تکیه می کرد، زیرا به خوبی از کششی آگاهی داشت که اصل کمیاب و انحصاری بودن، بر می انگیزد.
شکارگاه دلالان و واسطه های اغواگر «فرآورده های مدوف» درست سرشناس ترین باشگاه های ییلاقی و زمین های «گلف» توانگران بود. اینها ابتدا به این قربانیان اطلاع می دادند که صندوق‌های سرمایه گذاری آقای مدوف مشهوردربسته است و سرمایه گذاران تازه را به آنها راهی نیست. سپس چند روز بعد همین دلالان و واسطه ها، ضمن پافشاری بر این ایده که هنوز تکلیف هیچ چیزی روشن نیست، امکان راهیابی و حتی امکان ملاقات با آقای مدوف را با آب و تاب مطرح می‌کردند  اما  سوداگر کم گو، نخست اکراه نشان می داد تا سپس به اعطای جای کوچکی به سرمایه‌گذار تازه رضایت دهد. مشتری که از شادی پذیرفته شدن به باشگاهی سخت نخبه گزین در پوست نمی‌گنجید، حفاظ های خود را فرو می‌گذاشت، کمتر می پرسید و به یک شرط اجباری تن در می داد: «اگر نزد من سرمایه می‌گذارید، نباید با کسی در باره آن صحبت کنید. آنچه در اینجا می‌گذرد به احدی ربطی ندارد» اغلب سرمایه‌گذاران می پنداشتند که به حلقه تنگ خوش اقبالان پیوسته اند و هیچگونه تحقیق و مطالعه‌ای پیرامون سیستم مالی مدوف بعمل نمی‌آوردند!


در گذشته دیده ایم که چگونه زنجیره‌های «پونزی» عموما محکوم به ریزشی سریع اند. اما عمر دراز سیستم مدوف را می‌توان با گسترش جغرافیائی تدریجی آن توضیح داد که بقای آن بخصوص گذشته از وجود دلالان و واسطه‌های فعال مدیون توسل منظم و مرتب به یک شبکه جهانی پول رسان (feeder funds) و بانکهای بزرگی بود که سرمایه گذاریهای پرمنفعتی را وعده می‌دادند، اما غالبا اشاره ای به آقای مدوف نمی کردند .

چنین بود که این سوداگردرکاملترین شکل پنهانکاری میتوانست به حیله بوجوه پس اندازسرتاسرجهان دست یابد، ولاجرم گردش ناگزیرپولهای تازه‌ای را که برای بقا وپایداری زنجیره اش ضرورت داشت فراهم آورد. درواقع غالب سرمایه گذاران نه مستقیما بلکه به تمهید گروهی ازمؤسسات مالی چون مشاوران Fairfeild Greenwich ۵/۷ میلیارد دلار، گروه Tremont  Holdings ۳/۳  میلیارد،  شرکای Ascot ۸/۱ میلیارد و یا مشاوران Access International ۵/۱ میلیارد پس اندازهای خود را به سوداگری چون او می سپردند .
به همین سیاق بسیاری از بانک ها به سوداگری با سرمایه هائی می پرداختند که عمدتاً یا حتی به تمامی نزد آقای مدوف به کار انداخته بودند: به طور مثال بانکو سانتاندر (۸۷/۲ میلیارد دلار)، بانک مدیچی (۱/۲ میلیارد دلار)، فورتیس (۳۵/۱ میلیارد دلار)، شرکت بانکداری هنگ کنگ و شانگهای HSBP (1 میلیارد دلار)، اتحادیه بانکی خصوصی UBP (700 میلیون)، ناتیکسیس (۵۵۴ میلیون)، یا بانک شاهی اسکاتلند RBC (493 میلیون دلار) در اختیار آقای مدوف گزارده بودند.
اگر نخستین برآوردهای نهاد نظارت بر بازارهای معاملات مالی (AMF) درست باشد، مجموع اندوخته های فرانسوی که در حلقوم ماجرای مدوف تباه شد به حدود ۵۰۰ میلیون یورو می‌رسد و سه تا پنچ هزار تن از صاحبان پس انداز از آن زیان دیده اند. کسانی بوده‌اند که به این سوداگر دسترسی مستقیم داشتند (که صاحب ویلائی در دماغه آنتیب در سواحل مدیترانه بود و مرتبا به فرانسه سفر می‌کرد)، اما کسان بیشتری از طریق صندوق پول رسانی به نام مشاوران Access International سرمایه گذاری می گردند، که مدیریت آنرا آقای تری ماگون دو لا ویلهوشه (Thierry Magon de la Villehuchet) بر عهده داشت .
نامبرده پیشترها همکار بانک های پاری با (Parisbas) و کردی لیونه (Crédit lyonnais) بود که روزی از شوربختی افسون آقای مدوف مسحورش کرد و تمام پس اندازی را که اداره می کرد به دست وی سپرد. به ویژه از صندوق لوکس آلفا (Luxalpha) متعلق به لوکزامبورگ باید نام برد که شاهزاده میشل یوگسلاوی و آقای فیلیپ ژونو (Philippe Junot) همسر پیشین کارولین شاهدخت موناکو جزو گروه دلالان آن بودند. دانیل هشتر (Daniel Hechter) دلال بازارهای بورس بخش عمده ثروت خویش را در این ماجرا باخت؛ خانم لیلیان بتانکور (Liliane Bettencourt) ، وارث گروه اورآل (Oréal) ۳۰ میلیون یورو از کف داد، در حالی که برنار آرنو (Bernard Arnault) صاحب صنعت با فروش بخش اساسی اوراق بهادار خویش در طول تابستان ۲۰۰۸ درست به موقع از پاک باختگی رهید .
در کنار تاجداران و سرداران صنعت، صاحبان پس‌انداز کم مایه بسیاری نیز بودند که هرگز اسم آقای مدوف هم به گوششان نخورده بود، اما اندوخته های خود را به مؤسساتی سپرده بودند که مجموع سرمایه های کوچک را در خرید و فروش اوراق بهادار دارائی های منقول به کار می‌انداختند.
شور و اشتیاق مؤسسات مالی بزرگ برای دستیابی (غالبا بدون اطلاع مشتریان خود) به «فرآورده‌های مدوف» را چگونه می توان تشریح کرد؟ هم با بازدهی های سودآوری که به بار می‌نشست و هم به دلیل نظام بهم بافته کمیسیون معاملات و برخورداری از بازپرداخت بسیار پرمنفعت بخشی از سود بدست آمده. اکنون آقای ازرا مرکین (Ezra Merkin) مدیر پیشین General Motors Acceptance Corporation (GMAC) ، شعبه مالی جنرال موتورز و کارشناس بزرگ موسسات غیر انتفاعی در مظان اتهام است که بابت مجموع ۴/۲ میلیارد دلاری که در طول سالیان به آقای مدوف سپرده بود، مبلغ ۴۷۰ میلیون دلار از طریق صندوق بورس بازی خویش بنام گروه شرکای Asco برداشت کرده است .
بحران مالی سال ۲۰۰۹ ناقوس مرگ صندوق بخت آزمائی مدوف را نواخت. سرمایه گذاری‌های شرکت سرمایه گذاری اوراق بهادار مدوف که به ظاهر از هر وقت دیگر سودآورتر می‌نمود نخست در توفان بنیان کن بازار بورس، همچون صخره‌ای استوار وا می نمود. هرچه بازارها بیشتر به گرداب تباهی فرو می‌غلتیدند، بازدهی های واهی وی استثنائی‌تر به نظر می آمد . آقای آلن مارلن وزیر صنایع فرانسه در دسامبر 1987 که موضوع ابزارهای مالی مطرح و هنوز بسیاری ترفندهای بازار سرمایه افشاء نشده بود گفته بود: تصورش را بکنید اینها چیزهائی را در بازار می‌فروشند که پشتوانه‌‌ای ندارد و معرف هیچ چیز نیست. (لوموند دیپلماتیک تابستان 2007) روزگاری نه چندان دور در سالهای 1890 فرزانه علم اقتصاد گفته بود «مازاد تولید منجر به اجرای پروژه‌های بی‌شماری می‌گردد و موفقیت تعداد کمی از این پروژه‌ها باعث می‌شود که سرمایه‌های زیادی به سوی آن جاری شود تا این حباب جنبه‌ای فراگیر بخود گیرد».
واقعیت آن است که اطمینان سرمایه‌داری و بازیگران بازار سرمایه به هر نوع دولت خود را فقط در یک شکل نشان می‌دهد «بهای سهام و اوراق بهادار» بعدها ژاک آتالی اقتصاددان مشهود و از مسئولان اقتصادی فرانسه گفته بود: «اقتصاد بازار نوعی مخلوق گلی جادوئی دست ساز انسان است که خود صاحب هیچ خردی نیست و قادرست به انسان خدمت کند اما این مخلوق چون هیچ تصوری از اخلاق ندارد می‌تواند هر چیزی را در سر راه خود منهدم کند و برای جلوگیری از این آسیب انسان راهکاری مگر نظارت و اراده این مخلوق ندارد!!»
اما از سوی دیگر بسیاری از سرمایه گذاران که از گزند این توفان در امان نمانده بودند، علی رغم میل باطنی بر درخواست های خود برای بازپرداخت سرمایه های خویش افزودند. آنگاه آقای مدوف به آخرین کوشش ها برای نجات شرکت خود دست یازید: وی که تا آن هنگام خویشتن را دور از هیاهوها نشان می داد و کسی را به وی دسترسی نبود، شخصا به دیدار بانک ها و مؤسسات سرمایه‌گذاری شتافت تا از آنها بخواهد وجوه اضافی تدارک ببینند؛ بدون آنکه موفقیتی نصیبش شود کوشید تا فرآورده های تازه ای را که بیش از پیش سودآور باشند به راه اندازد، و به صندوق های پول رسان خود فشار آورد تا خروج وجوه را محدود سازند. در آغاز دسامبر ۲۰۰۸ در حالی که سپرده‌ای کمتر از ۱ میلیارد در بانک داشت، ناچار شد با بیرون کشیدن ۷ میلیارد دلار روبرو شود .
در باره انگیره های وی نیز کسی بیش از این آگاه نیست  آیا وی در پی جبران زیان‌های برخاسته از فعالیت های قانونی یا به مناسبت بورس بازی های بد فرجام خود بوده، یا از همان آغاز شیادی کوه پیکری را در نظر داشته است؟ همدستان وی چه کسانی بوده‌اند؟
آقای مدوف ادعای تواضع داشت؛ تأکید می ورزید که بازگشت به سرمایه گذاری هائی را ترجیح می‌دهد که نمی‌کوشند به قله‌هائی دست یابند که برخی صندوق‌های مالی دلالی و یا سرمایه‌گذاری‌های پر مخاطره رسیده اند. برعکس وی به ثبات سود و امنیت سرمایه‌گذاری‌های خویش می‌بالید. به رغم همه موانع و مشکلات و افت و خیز بازارها، سودهائی را نمایان می ساخت که هرچند کم و زیاد آن فاصله چندانی با یکدیگر نداشت اما با نظم و ترتیبی همانند آونگ یک ساعت سر می رسیدند. کسانی که پیش وی سرمایه می‌گذاشتند نه فقط به راحتی ثروت می‌اندوختند بلکه می توانستند آسوده نیز بیآرامند. برای نمونه سوداگر به بیوه زنی که برای سپردن همه پس‌انداز خود نزد وی می آمد اطمینان می داد که «پول شما نزد من ایمن است».
«داستانی» که باید بتواند سود آوری سرمایه گذاری را توجیه کند درست همان عنصر بنیادین همه کلاهبرداری های معاملات هرم‌وار است. دستآویز چارلز پونزی، کوپن بین المللی برای پرداخت هزینه مراسلات پستی بود که دست کم در عالم نظر، سود اندوزی از تفاوت قیمت در کشورهای مختلف را میسر می‌ساخت. کلک آقای مدوف، فن موسوم به تبدیل دارائی از طریق تفکیک سهام به سهام‌های کم بهاتر (split-strike conversion) بود. حتی در دوران رکود و نهایتا در زمان سقوط بازار نیز، وجوه مدوف همچنان سودهای گستاخانه ای را نمایان می‌ساختند .
هنگامی که سوداگر را با پرسش های دقیق تری در تنگنا می گذاشتند (گرچه بازده سرمایه، هرگونه دلواپسی را خاموش می ساخت)، او در پس حصار اسرار معاملات پناه می جست ... آقای هری مارکوپولوس (Harry Markopolos) یکی از رقبای شرکت آقای مدوف کوشیده بود با به کار بستن همان فن، بازدهی‌های مشابه‌ای به دست آورد. اما کوشش وی هرگز به جائی نرسید .
آقای مارکوپولوس که یقین یافته بود سرمایه گذار نابغه، کلاشی شیاد است، به تنهائی به نبردی بی‌امان دست یازیده بود تا کمیسیون اوراق بهادار و مبادلات ارزی (SEC) را از بدگمانی های خویش آگاه سازد. وی از سال ۱۹۹۹ تا سال ۲۰۰۵ سه گزارش فرستاد که آخرین آنها «بزرگترین صندوق بورس باز جهان یک کلاهبرداری است» نام داشت و در آنها «علائم خطر» را چنان به تفصیل باز شکافته بود که قاعدتاً می‌بایست چشم و گوش سرمایه‌گذاران و موسسات نظارت بر شفافیت معاملات مالی را باز کرده باشد. به زعم وی دو گمانه در این مورد را می توان محتمل دانست. گمانه نخست که محتمل‌تر نیز هست آنکه این صندوق چیزی جز یک زنجیره غول‌آسای «پونزی» نبوده است . گمانه دوم آن بود که دستیازی به معاملات با بهره جوئی از اطلاعات محرمانه انجام می‌گرفته است . اما مقام ناظر بازار سرمایه امریکا آنچنان در شهوت شاخص و سود غرق شده بود که به این گزارشات نیز توجهی خاص مبذول نداشت. اما آثار تخریبی اینگونه معاملات آنچنان بوده که امروزه اساساً در اعتبار مدل‌های مالی تردید جدی بوجود آورده در حالی که متأسفانه مسئولان بازار سرمایه در ایران ظاهراً چندان به این تردیدها باور نداشته و در پی خلق ابزارهای مالی با قید اسلامی هستند!

منبع

اوت 2009- مقاله مدوف داغ رسوائی بر چهره دیده‌بانان شفافیت معاملات مالی

اوت 2009- چالرز پونزی که بود؟

ویکی پدیا- چالز پونزی

 پونــــزی، اوج خـــــرد سرمــــایه