اندک سخنی در باره آپتون سینکلر، نویسنده وفعال سیاسی سوسیالیست آمریکایی، که درگزارش ویدیویی بالا به مبارزات او در سامان دادن اوضاع نابسامان ایالت کالیفرنیاوسازماندهی مبارزه برعلیه بیکاری وفقرحاکم برآمریکااشاره ی پررنگی میشود. این بحران بعد ازسقوط سال 1929 وال استریت وازکارافتادن نظام اقتصادی سیستم سرمایه داری حاکم، زندگی میلیونها و میلیونها انسان را به تباهی و نیستی رهنمون شد:
اپتون سينکلر روزنامه
نگاري کنکاشگر بود که عليه قدرتهاي
بزرگ مبارزه ميکرد. درسال
١٩٠٦ کتاب جنگل را
نوشت . کتابي متعهد که در ميليونها
نسخه پخش شد و استثمار کارگران
و فرودستان شيکاگو را افشا مي
کرد .
او همچنين تهيه کننده
فيلمي از ايزن اشتاين بود ،از "ساکوو"
و"وانزاتي" حمايت کرد (دو
آنارشيست که در سال
١٩٢٧ به جرم
واهي
قتل اعدام شدند ، محاکمه آنها
بسيارجنجالي بود .٥٠ سال
بعد در سال ١٩٧٧ فرماندار
ماساچوست بيگناهي آنها را
اعلام و از آنان اعاده حيثيت
کرد ) و
بيش از هر کس ديگري توانست
آمريکايي ها را به سوسياليسم
علاقمند کند . او در سال
١٩٣٤ هنگامي که دراوج شهرت بود توانست در
انتخابات کاليفرنيا به تنهايي ازهمه کانديداهاي ديگر دموکرات
بيشتر راي بياورد
. شعار
کارزار انتخاباتي اش طولاني وتا اندازه اي پرطمطرق بود . " من
فرماندارکاليفرنيا
، چگونه به فقرپايان بخشيدم .
اين تاريخ واقعي آينده است".
تاريخي که هنوز
درانتظار فرارسيدن آن هستيم.
کاليفرنيا
نيز همچون سايرايالات آمريکا
درآنزمان با" بحران
بزرگ " دست و پنجه نرم مي کرد.آپتون
سينکلر پيشنهاد مي کرد که دولت کارخانجات
بسته شده را از مالکانشان
اجاره و سپس به کارگران واگذار
کند تا آنها به جاي
بيکاري دست به توليد زنند . چنانچه
دولت به پول احتياج دارد ،
ميتوان به
استوديوهاي بزرگ ماليات بست . نق
مي زنند ؟ مجبورشان مي کنيم
حقوق سنديکايي را
رعايت
کنند و گر نه سينما را دولتي مي
کنيم
!
مترو گلدن ماير و وارنر
تهديد کردند تا درصورت انتخاب سينکلراستوديوهايشان را به فلوريدا
انتقال دهند. هيچکدام از
مطبوعات رسمي ازسينکلر
حمايت نکرد وبيش از
٧٠٠ نشريه علنا با او
به مخالفت برخاستند . لوس آنجلس تايمز او را
با تمسخر "مردي با
حالتهاي زنانه و لبخند موذي
" مي خواند . البته درآن زمان
اين موضوع ثانوي بود . قدرتمندان آن دوران ازفاجعه مهمتري واهمه داشتند :"
با انتخاب سينکلر ميليونها
تهيدست از سراسر کشور به سواحل
غربي ايالات متحده سرازيرخواهند شد" .نيويورک تايمز
نيز
درآنزمان نقش رسانه ای مدرن خود
را به خوبي ايفا مي کند و مي
نويسد: "هجوم چشمگير بيکاران
به جنوب کاليفرنيا و سازماندهي
منظم براي نام نويسي ازتازه
واردان و سرخپوستها
جهت شرکت درراي گيري". در همان
زمان فيلم " نان هر روزه " ، اثر
کينگ
ويدور و ژوزف مانکويز که ازهواداران سينکلربودند، با
تعجب همگان تهيه کننده پيدا
نمي
کند وسپس پخش آن درکاليفرنيا
با تاخيرمواجه شده و نمايش آن
به بعد از انتخابات
موکول مي شود.
زمانيکه امتيازات
طبقاتي تهديد مي شوند
رستورانهاي بزرگ ، شرکتهاي
: ساترن پاسيفيک ، استاندارد
اويل ، ) PG&E شرکت
برق خصوصي که در سال
٢٠٠٢ در مرکز وقايع
مربوط به
قطع برق کاليفرنيا بود ) همه براي
تخريب در انتخابات بر ضد سينکلر
کمکهاي مالي
کردند ، در اعلاميه ها از او به عنوان " بمب گذار کليساها و مراکز
مسيحي و اخلال گر
کمونيست " ياد ميشد . کنفدراسيون
کارفرماهاي کاليفرنيا به
اعضايش دستور داد تا شخصا به
کارگران و کارمندان شرکتشان
بروشوري بر ضد سينکلر بدهند تا
آنها را از خطري که انتخاب او
در بردارد آگاه سازند
.
[البته چنين خطري براي کارفرماها
از طرف شواردزنگر " پوپوليست " امروزي وجود ندارد . او در وال
استريت ژورنال خيال آنها را
راحت کرده
است: " مالياتهاي جديدي که مورد
نظرآقايان ديويس وبوسمانت (
رقباي دموکراتش (است
، مرا به ياد موجودات فضايي اي
مي اندازد که در فيلمهايم لت و
پارشان مي کنم . برنامه من براي حل
مشکلات اقتصادي بر ارزشهاي
ديگري استوار است . من خيال
دارم از
بار قوانيني که بر دوش شرکتها
سنگيني مي کند، بکاهم . قوانيني
که مانع رشد و توسعه
آنهاست
و خفه شان مي کند . تا ٣ سال
ديگر کاليفرنيا به يکي از
مناسبترين مراکز تجارت
و سودرساني کشور تبديل ميشود [" .
نتايج آراي اپتون سينکلر
با رقيب اش که به پيروزي رسيد
تفاوت
ناچيزي داشت او دلايل شکست خود
را چنين جمع بندي ميکند : "اين
امر بيانگر قدرت
پول در تعيين سياست آمريکاست
خصوصا چنانچه امتيازات طبقاتي
برخي ها مورد تهديد قرار
گيرد". در سال ١٩٣٤
مشاورين سياسي شرکت واسيکر و
باکستر اجازه گرفته بودند تا در
تمام سينماها قبل از نمايش
فيلم اصلي، فيلم کوتاهي که گزارش
وارتهيه شده بود
نشان دهد.آنها در اين فيلم
هواداران «ساختگي» سينکلر را
با لباس ژنده و سرووضع به
هم
ريخته و در روياي انقلابي از
نوع شوروي به روي صحنه آورند.
مشاورين انتخاباتي از اين
پيروزي درس ديگري نيز گرفتند: "
آمريکايي هاي متوسط تمايلي به
درس شنيدن ندارد ،
خيال هم ندارند انديشه شان را پرورش
دهند ، تلاشي در جهت شهروند
نمونه شدن هم نمي کنند
. تقريبا همه آمريکايي ها
سرگرمي دوست دارند ، فيلم ، آتش
بازي ، کارناوال ، اگر
مرد مبارزه نيستيد ، نمايش راه
اندازيد ! "